شوهرم از این رو ب اون رو شده سرد شده
دوستم داره
ولی دست نمیتونه بهم بزنه فقط دیر ب دیر
مشکل خاصی هم نداریم
خودمم همش توی اضطرابم
قفسه سینه ام سنگینی میکنه و تنگی نفس میگیرم
خوابای وحشتناک
ترس از تنهایی
مشکلات گوارشی
همش دلم میخاد خونه و بچه و شوهرم ول کنم برم
قبلا میدونستم بارها مادرشوهرم گرفته و حتی دیدم توی وسایلامون منم هیچ اقدامی نکردم اصلا
ولی چند وقتیه رابطمون باهاشون کم شده نمیدونم الان هم اینکارو میکنه یا ن