منم بخاطر خیانتای شوهرم و ترس از تکرار شدنش دیشب تصمیم جدی گرفتم ی روزی جدا شم
لعنت بهش که زندگی رو زهر مارم کرد
منم یه دختر دارم که تو شکممه اما خانوادم اینجوری نیستن خیلی دوسم دارن ی بار تا پای طلاق رفتم این از خدا بیخبر گفت آدم میشم برگرد برگشتم تغییر نکرد همونه الآنم دستمو گذاشته تو پوست گردو
نمیدونم چکار کنم