2733
2734
اون خونمون کلا وحشتناک بود مامان بزرگم اینا طبقه پایین بودن میگفت داشتم نماز میخوندم تو خونه که دیدم یه نفر که لباس سفید بلند پوشیده اومد از جلوم رد شد ورفت تو اتاق مامان بزرگم میگه نمازمو سریع تموم کردم برم ببینم اون کیه که رفت تو اتاق میگه رفتم هرچی گشتم کسی رو ندیدم تو اتاق!!!
چند سال بعد که من بزرگتر شدم مامانم رفتش پیش دعا نویس و دعانویسه گفته بود یه جنه عاشقش شدش و چند تا دعا داد یه روز با داداشم دعوا کردم واونم منو زد و بعد از ظهر داداشم رفته بود تو پشت بوم بخوابه که میگه دیدم یه ادم قد بلند که لباس سفید پوشیده بود یهو جلوم ظاهر شد و زل زد بهم و تف انداخت تو صورتم وبعد غیبش زد!!بیچاره داداشم چند روز حال خودشو نداشت

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

2731
آرزو جون نباید تخم مرغی که پیدا میکنید و بندازید دور باید بندازیدش تو آب یا ببرید پیش دعا نویس اون خونه قدیمیمون با کلی مصیبت فیصله پیدا کرد اولش داماد جوونمون تصادف کرد و فوت کرد بعدش خواهر جوونمون و بعد هم پدرم فوت کرد و اون خونه با کلی دنگ و فنگ فروش رفت و من همه رو از سر تخم مرغ ها میبینم نمیدونم شایدم ربطی نداشت
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز