بابام به سربازشون گفته بود بیاد ازم وسایلشو بگیره منم توی خیابون بودم یکم با هم قدم زدیم اونم بدون منظور فقط اینکه برسیم تا خط
فامیلمون جار زده بود دختر فلانی با یه پسر سرباز تو خیابون خوش و بش میکرده آخر بابام ضایعه اش کرد زنیکه رو
در همین حد تجربه دارم