بدترین تجربه زندگی که قبلا‌ داشتید و خاطره اون الان توی زندگی اذیتتون میکنه چیبوده

خیلی خیلی همدیگرودوست داشتیم ولی قسمت هم نبودیم

۱۲سال با عشق و علاقه و آبرو زندگی کردم یهو شوهرم از فرشته تبدیل به شیطان شد روزای سیاه و وحشتناکی داشتم آبروم جلوی همسایه و فامیل رفت خیلی برام سخت و دردناکه،ولی خداروشکر بازم الان برگشتم به روزهای قبل و شوهرم درست شد ولی این آبروی از دست رفته و این خاطرات گاهی جوری هجوم میارن ک قلبم ب درد میاد

از سال ۹۳ تا ۹۸ کاش پاک میشد از همش متنفرم کاش به ده سال قبل برگردم بعد ۶ سال میخام کنکور بدم از صفر ولی هیچی حالیم نیست همش گریه میکنم خیلی خستم

کنکور خراب شد آیندم بهم ریخت عاشق ی ادم اشتباه شدم ابروم رفت  مجبور شدم زورکی تن ب رابطه وحشتناک یه طرفه بدم بخاطر ابروم و خیلی خاطرات تلخ دیگه حتی خانوادم تو خونه زندانیم کردن همه اینا بخاطر اینکه زن پسرعموم نشده بودم 

خیلی ارزوم اینه یک روزی حافظم پاک بشه از همه ظلمایی ک دیدم ۷ ماهه بودم پدرم تو دعوای طایفه ای رفته بود میانجی کشته شد ده سالم بود مادرم ازدواج کرد و خانواده پدربزرگم منو بزور ازش گرفتن ۱۵ سالم شد عاشق کسی شدم خانوادم نزاشتن بعد هم نزاشتن درست حسابی بخونم برای کنکور مجبور شدم برم دانشگاه شهرمون اونجا برای حفظ ابروم مجبور ب تن دادن ب ی رابطه اجباری شدم وحشتناک بود کلا زندگیم کاش پاک بشه همش