من خیلی ساعت دوست دارم
چند روز پیش رفته بودیم که آقاااا واسه خودش انگشتر فیروزه ای بخره 😒😒 بعد من تو اون پاساژ یه ساعت نقره دیدم وای عاشق شدم نمیدونی چند دقیقه وایسادم نگاش کردم حتی چند تا عکس ازش گرفتم بعد اومد دید دارم نگاه میکنم گوشی هم دستم بود
گفت چیکار می‌کنی گفتم دارم از این ساعته عکس میگیرم
حتی نپرسید کدوم ساعت یا اینکه مثلاً قیمتش رو بپرسه از مرده
یعنی هیچیییی مسیرشو عوض کرد گفت بیا بریم😐
میتونست سوال کنه از خودم ببینه کدومو پسندیدم اونو تو ذهنش داشته باشه بعدا برای تولدم بخره
اصلا انقد هیچی نگفتم انگاری عادت کرده
وای دقیقاا درکت میکنم اصن نخرن به خدا آدم راحت تره منم هیچوقت خودمو کوچیک نمیکنم مثلا قیافه بگیرم بگم این چیه مجبورم حفظ ظاهر کنم ولی اعصابم بدجور خراب میشه. یه شب شام آدمو بیرون رستوران دعوت کنن به خدا همین کافیه ولی خب چی بگه آدم
هستین عکس سورپرایز تولدش رو بذارم؟؟
من هفت ساله عروسی کردم تا حااا شوهرم حتی یه جفت جورابم نخریده.ما رسم داریم سر خرید عروس لباسکردی مجلسی گران بر میداریم من سر خرید عروسی گفتن شهر خودمون کوچیکه چیز قشنگ نداره بزار بعد عقد برو مرکز استان لباس بخر گذشت تا بعد عقد یهروزنهار خونه مادرشوهرم دعوت بودم ویدم مادرشوهرم یه کادو برام اورد گفت اینو باشوهرت برات رفتم خریدم گفتم بدی برات مجلسی بدوزنخریده یود که نکنه من برم پارچه گرون بردارم .همیشه مشتری یه مغازن گفت از فلانی خریدم .بعدظهرم با خودش بردم گذاشتم سر خیاط مجبور شدم هیچ نگم فقط تو خیاطی پرو کردم اینقد که زشته تو خونه هم نمیشه پوشید .منم رفتم پارچه فروشیه چند روز بعد دیدم رفته از پارچه های حراجی متر۳۰ تومن برام خریده که اصلا برا لباس تو خانه ای هم خوب نبست بیشتر از این ناراحت شدم که دوقواره پارچه برا خودش و خواهرشوهرم هم خریده بود اونا رو گرفته بود قواره ای ۱۸۰ مال من مثلا عروس رو گرفته بود۹۰ کاش از مال خودشون برا منم بر میداشت .شوهر منم احمق غلام حلقه به گوش نزاشت لباس مجلسی بخرم و این تمام کادویی بود که من تو دوران ازدواجم از شوهرم گرفتم .
