ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
من از کلاس هشتم یعنی سال 76 تا سال های تقریبا 85...86 که پسراولم به دنیا اومد حدود سه دفترخاطره رونوشتم و پر کردم....تقریبا تمام وقایع مهم زندگی و اطرافیانم رو ثبت کردم که روزی بچه هام بخونن و ذوق کنن.....الان بچه هام هیچ تمایلی به خوندش ندارند البته پسرند....پسر بزرگم دبیرستانیه و اصلا خوندن این خاطرات براش اهمیتی نداره ...برا شوهرم هم همینطور......و فقط خودم گهگاهی از تو ساکم درشون میارم میخونمشون...وبرای لحظاتی به گذشته های دورم میرم...وبیصدا برای اون روزهای شیرینم اشک می ریزم....
عزیزممم. چه با احساس. منم تا تاپیک رو دیدم گفتم ممکنه این همه بنویسه و کسی نخونه حتی... اما الان زو ...
اخه شوهرم هم تمایلی به خوندنشون نداره.....درصورتی که اگه شوهرم دفتر خاطرات داشت حتما تا به امروز صددفعه میخوندمشون...اخه من عاشق این چیزهام....بچه هام پسرن...بنظرم اگه دختر بودن...رغبت بیشتری به گذشته ی مامانشون داشتن...حتی من گاهی از بازیهایی که باخواهرام و برادرم انجام میدادیم و قهر و دعواهامون با ذوق براشون تعریف میکنم....خیلی سرد استقبال میکنن وکنجکاوی بیشتری به خرج نمیدن.....درصورتی که من تو سن اینا که بودم....خیلی پرذوق و علاقمند به داستانهای مامانم بودم...