2733
2734
عنوان

مادرشوهرم ۱۰ روز قبل از زایمانم ..

| مشاهده متن کامل بحث + 2281 بازدید | 117 پست

چه بهتر حوصله داریا

درمان واژینیسموسسلام😊به مدت ۱۱ ماه واژینیسموس (ترس از نزدیکی)داشتم،هزار و یک راه رو رفتم درمان نشدم متاسفانه،اما بلاخره خدا نگاهی بهم انداخت و من با کانالhttps://t.me/vaginismusتو تلگرام اشنا شدم و بدون هیچ هزینه ای درمان شدم،مطمئنم عزیزانی که این مشکل رو دارن با کمک این کانال درمان میشن امکان نداره که درمان نشید، اصلا ناامید نشید 💞

بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

هر کاری میخوادبکنه ولی بگه زن زائو نوزاد برداره ببره خونش خانم ببینه توقع زیادیه 

منم دلم برا همین گرفت

  قربونت بشممم منکه یهویی اومدی تو دلم مامانی ایشالا ک سالم و خیلی زود توبغلم بگیرمت   دخترکم   عااااشقتتتتتممممم  

چقد توقعه الکی داری .... من زایمان کردم روز سوم که رفتم غربالگری بچه از همون ور رفتم خونه مادرشوهرم گفتم مامان پسرتو اوردم ببینی انقد خوشحال شد 

فرزندم، دلبندم ،عزيزتر از جانم از ملالتهاي اين روزهاي مادري ام برايت ميگويم... از اين روزها که از صبح بايد به دنبال پاهاي کوچک و لرزان تو بدوم و دستت را بگيرم تا زمين نخوري.به کارهاي روي زمين مانده ام نميرسم اين روزها که اتاقها را يکي يکي دنبال من مي آيي، به پاهايم آويزان ميشوي و آن قدر نق ميزني تا بغلت کنم، تا آرام شوي.اين روزها فنجان چايم را که ديگر يخ کرده، از دسترست دور ميکنم تا مبادا دستهاي کنجکاوت آن را بشکند. با ناراحتي و نااميدي سر برگرداندنت را ميبينم که سوپت را نميخوري و کلافه ميشوم از اينکه غذايت را بيرون ميريزي.هرروز صبح جارو ميکشم، گردگيري ميکنم، خانه را تميز ميکنم و شب با خانه اي منفجر شده و اعصابي خراب به خواب ميروم.روزها ميگذرد که يک فرصت براي خلوت و استراحت پيدا نميکنم و باز هم به کارهاي مانده ام نميرسم...امشب يک دل سير گريه کردم.امشب با همين فکر ها تو را در آغوش کشيدم و خدا را شکرکردم و به روزها و سالهاي پيش رو فکر کردم و غصه مبهمي قلبم را فشرد...تو روزي آنقدر بزرگ خواهي شد که ديگر در آغوش من جا نميشوي و آنقدر پاهايت قوت خواهد گرفت که قدم قدم از من دور ميشوي و من مينشينم و نگاه ميکنم و آه...روزگاري بايد با خودم خلوت کنم و ساعتها را بشمارم تا تو از راه بيايي و من يک فنجان چاي تازه دم برايت بياورم و به حرفهايت با جان گوش بسپرم تا چاي از دهن بيفتد....روزي ميرسد که از اين اتاق به آن اتاق بروم و خانه اي را که تو در آن نيستي تميز کنم. و خانه اي که برق ميزند و روزها تميز ميماند، بزرگ شدن تو را بيرحمانه به چشمم بيآورد.روزي خواهد رسيد که تو بزرگ ميشوي، شايد آن روز ديگر جيغ نزني، بلند نخندي، همه چيز را به هم نريزي... شايد آن روز من دلم لک بزند براي امروز...روزي خواهد رسيد که من حسرت امشبهايي را بخورم که چاي نخورده و با سردرد و گردن درد و با فکر خانه به هم ريخته و سوپ و بازي و... به خواب ميروم... شايد روزي آغوشم درد بگيرد، اين روزها دارد از من يک مادر به شدت بغلي ميسازد...! اين روزها فهميدم بايد از تک تک لحظه هايم لذت ببرم.
ینی بنظرت خیلی حساس شدم نسبت ب این موضوع؟؟؟



نه حساس نیستی حق داری ناراحت بشی 

ولی وقتی کاری از دستت بر نمیاد الکی حرص نخور 

بعد آبرو شما نمیره آبرو خودش میره 

تو این کرونایی هم احتمالا بیمارستان اجازه ملاقات نمیده 

تو نقاشِ زندگی خودتی ، قلمِ نقاشیتو به هیچکس نده.... 🎈
اره حساس شدی ولش کن انتظاداتت رو از همه ب صفر برسون زندگیت قشنگتر میشه

اخع این ک دیگ همه نیست خانواده ی درجه یکه 

از اینا انتظار نداشته باشیم از کی داشته باشیم   

  قربونت بشممم منکه یهویی اومدی تو دلم مامانی ایشالا ک سالم و خیلی زود توبغلم بگیرمت   دخترکم   عااااشقتتتتتممممم  

زیادی حساس شدی عزیزم

مادرشوهرتم بعد ده روز دیگه میتونه یکسر بیاد و بره توام اگر برات خیلی مهمه جلوی خانوادت نگو پیکر تراشی کرده یه عمل جراحی پزشکس بگو چمیدونم بگو کیسه صفراشو دراورده ،، اما با شوهرت هماهنک باش

ینی بنظرت خیلی حساس شدم نسبت ب این موضوع؟؟؟

بله 

... سلامتی امام زمان صلوات ....... ما ابد رو در پیش داریم هستیم که هستیم            .....                                           Bize göre değil bizim için değil
ینی بنظرت خیلی حساس شدم نسبت ب این موضوع؟؟؟

به چشم یه فرصت بهش نگاه کن ده روز ب زایمانت میره عمل احتمالا تا دووهفته حداقل استراحت کنه تو چند روز اول زایمان برات خیلی سخته یکم ک سرپا شی بعد میاد ....

خیلی هم بهتر. میدونی چقدر مشکل بخاطر همین ده روز اول زایمان پیش میاد بین خانواده ها و بچه ها ؟ از خداتم باشه که تو اون مدت که مامانت هست نیادش

ثبت نام ترم جدید روایت انسان شروع شده ها جانمونید. کافیه سرچ کنید مدرسه مبنا و از اونجا ثبت نام کنید. مشکلی بود پیام بده  
اخع این ک دیگ همه نیست خانواده ی درجه یکه  از اینا انتظار نداشته باشیم از کی داشته باشیم &nbs ...

از هیشکی گلم.......مگر پدر و مادر خودت ...اینو یادت باشه جز پدر و مادرت خودت هیشکی نمیتونه کنارت باشه یا هرچی تازه همونم خیلی از پدر مادرا دریغ میکنن

نه حساس نیستی حق داری ناراحت بشی  ولی وقتی کاری از دستت بر نمیاد المی حرص نخور  بعد آبرو ...

آخه من تو کل مدتی ک عروسشون شدم تو هر زمینه ای همراهشون بودم انتظار داشتم ک لااقل باشه کنارمون تو اون روزای قشنگ 

همسرمم خودش خشکش زد وقتی از تصمیم مادرش مطلع شد 


مرسی از راهنماییت گلم

  قربونت بشممم منکه یهویی اومدی تو دلم مامانی ایشالا ک سالم و خیلی زود توبغلم بگیرمت   دخترکم   عااااشقتتتتتممممم  
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687