منم عین تو ولی از طرف بابام این اتفاقا میافته.واییی اونجاکه میشینه پشت سر ادم با بقیه حرف میزنه خیلی بده
۳روز مارو برد مشهد خیلی اذیت شدیم اصلا نذاشت درست زیارت کنیم همش گفت من باید برگردم سرکارم.بعد دیروز که رسیدیم ۱۰ رفته ۱۳.۳۰ برگشته امروز بجا ۶.۳۰ ورداشته ۷.۳۰ ، ۸ رفته ویازده مرخصی گرفته برگشته.انقدر بهم فشار اومد چون اونجا بهمون ژتون مهمانسرای حرم رسید نذاشت بریم.
خلاصه الان میگم میخوام برم پیاده روی اربعین باید پاسپورتم درست کنم میایی امضا بزنی گفت نه نمیام برو بگو بابام مرده نیست.خودت هرکار میخوایی بکن. منم لجم گرفت گفت خوب باشه گواهی فوتت بده ببرم تا دیگه نیاز به خودت نباشه.اصلا حالم بد شد فوریم معذرت خواهی کردم.
من یه دختر نزدیک ۳۱ سال که متولد هفتادم ومورد اخلاقی ندارم وعاقل وبالغ و رشیده ام حتی برا زیارت باید اذیت بشم. به جهنم منم نمیرم.دنیا که اینجور نمیمونه