حالا خیلی ام دمش گرم نه ولی خیلی مهربونه...اصلا خیلی فرق داره با همه...بعدا فهمیدم خودم از همه بهترم از خود اونم بهترم شوهرمو میگم...فقط قدر خودمو و خوبیامو نمیفهمیدم...خودمو هیچ میدیدم...اصلا یه طوری بودم فکر میکردم همیشه اون درست میگه من چرت میگم اون میفهمه من نه...
حالا خودمو شناختم...نه من خیلی خیلی بهترم...من اون بی مصرفی نیستم که تصور میکردم هستم...ولی خیلی دیره...نصف بیشتر عمرم رفت...
تو رو به خدا قسمت میدم بچتو تحقیر نکن نگو گند زدی نگو بد گفتی بد حرف زدی چرا کم عقلی چرا اینطور چرا اونطوری...از راه های غیر مستقیم تربیتش کن گند نزن به اعتماد به نفسش تو جمع بهش اعتماد کن حرفاشو گوش بده تو خلوتتون از تصمیماتش تعریف و تمجید کن...خلاصه که از نظر من بزرگترین خیانت به یه بچه...گرفتن اعتماد به نفسشه ازش...
اگه خواستین بگین تاپیک بزنم که چی شد و چی فکر کردم و چطور شد که عوض شدم و این حسم چقدر خوبه😢