خونمونو داریم میسازیم زمان میبره ساخته بشه الان چند وقته مثل خوره افتاده به جونم که چجوری میخوام تحملشون کنم مادرشوهرم اینا تمام خاله های شوهرم زنداییاش فامیلای دورو نزدیکشون همه ردیفی بغل خونه همن ماام قراره دقیقا بغل دست اونا باشیم یه اخلاقای دارن بیش از اندازه فضولن یهو سر زده میرن خونه ی هم دیگه میان در یخچالای همو باز میکنن سر خود میرن تو اتاق خواب هم دیگه حتی تو خونه قبلی منم میومدن فکر کن ساعت ۸صبح من خواب بودم میومدن خونم ایراد میگرفتن ما ۸صبح بیداریم پا میشیم خونمونو جمع میکنیم یا از طرفانه که نشسته بودم ایراد میگرفتن حتییی میومدن سر خود در کمدامو باز میکردن خلاصه خیلی فضولن چجوری با اینا باید رفتار کنم من خودم اخلاقم خیلی خوبه و مهمون نوازم اکثرا دوسم دارن ولی از مهمون سر زده بدم میاد بعضیاشونم مثل زنداییای شوهرم دقیقا بغل دست خونه ی ماان سه تاشونم تو یه ساختمون که به خونم تشنن خدا به دادم برسه😑
میشه واسم یه صلوات بفرستین که خونمون زودتر ساخته بشه🥺❤️
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
بستگی به خودت داره چجوری یادشون بدی که باهات برخورد کنن بگو من همیشه مثلا ۱۰ بیدارمیشم ایفون وگوشی سایلنته خوابم باید اروم باشه سردرمیشه یا بدم میاد سرزده یهویکی بیادخونم دوستدارم پذیرایی کنم وسیله داشته باشم سرزده اصلا دوستندارم استرس میگیرم باسیاست باش