من اومدم خونه دیدم خیلی کم شده اخه یه ظرف شیشه ای بزرگ بود پر بادمجون شکم پر ما کلا ۵ تا دونه نخوردیم ازش،چندبار هی مادر شوهرم زنگ میزد از اون ترشی بادمجونا داری هی میفرستادم تا امروز ک اومدم دیدم یه دونه مونده کلا!من چند روز خونه نبودم امشب اومدم دیدم ظرف ترشی خالیه چون تو چشمه،فکر کردم شوهرم خالی خورده چون خیلی دوس داره،بش گفتم از گشنگی ترشی خوردی؟گفت اره از کجا فهمیدی گفتم عزیزم من حواسم ب همه چی هست
بعد اومدم تو اشپزخونه خواستم ظرفای مادرشوهرم ک پیشم بود بدم ببره براش،دیدم کاسه بزرگه نیست،فهمیدم واسشون تو اون ظرف ترشی برده
الان نمیدونم ب روش بیارم دروغشو؟من مشکلی ندارم ک بگه بردم واسه مامانم اینا،مشکلم خر فرض کردنمه ک میگه اره خوردم،خب مث ادم بگه بردم واسشون،خیلی بدم میاد از این کاراش،از این دروغا زیاد میگه همه رو هم میفهمم