2737
2734
چقدر امضات قشنگه 😍 اشکم در اومد با خوندنش😭

قربون دلت. منم دعا کن❤❤❤

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

چشم عزیزم   الهی بحق امام حسین هر حاجتی داری خدا بهت بده😘😘😘

ممنونم عزیزدلم😍😍💋💋

به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2731

اینایی که میگن هرچی داری بریز پاز همسرت الکی میگن باور نکن خودشون یه لیوان آب دستش شوهراشون نمیدن ‌ آدم باید تو زندگی گذشت داشته باشه آکی ولی دیگ فداکاری هم حدی داره البته شنا بهتر بود میدادی طلاهاتو حالا هم اتفاقی نیفتاده با گف و گو حل میشه این مسئله رفتار شوهرتم بشدت بد بوده من جلی تو بودم بهم ب می‌خورد ‌. بهش بگو همونقدر که من بهت بی اعتماد بودم و طلاهای ندادم توهم بی اعتمادی بودی که امتحانم کردی پس بی حساب شدیم تاره به خونوادت توهین کرده و تهدیدت کرده به زدن و پولم نمیده 

اینقد شکست میخورم و پا میشم ک ببینیم اون روزو ک رسیدم که شده که دیگ منم موفقم.  شکست خود مسیره اگ بخاطر طی کردن مسیر پا پس بکشی پس چجوری میخای برسی ⌛

کارت خیلی بدبوداسی منم جاهمسرت بودم رفتارم ازاین بدترمیشدخودم بارهاطلافروختم

لطفا اگرازپستی درتایپکی گذاشتم  خوشتون اومدیادرتایپکی کمکتون کردم لطفابرای سلامتی وسربلندی وخوشبختی همسروبچه هام  دعاکنید 

سلام عزیزم. نمیدونم چی بگم کمکت کنم نمیخوام سرزنشت کنم یا بگم تو مقصر بودی یا همسرتون... حتی نمیدونم بین این همه پست، پیام منو میبینی یا نه.... ولی میخوام چیزی که به ذهنم میرسه رو بهت بگم بلکه کمک کننده باشه. 

یه روز که از سر کار برگشت شام مورد علاقه شو درست کن و تمیز و مرتب برو جلوش ( فقط اینو میدونم که باید رابطه تون درست بشه) 

یکم ناز بیا ازش عذرخواهی کن اگه براش گل هم که بگیری عالی میشه... بگو از عکس العملت شرمنده هستی.... من شوهرم رو بغض کردنام حساسه یعنی اگه بغض کنم و چشمام اشکی بشه سریع میبخشه. 

این یه نمونش بود برای اینکه روابط تون مثل سابق بشه و دوباره اعتماد شو بدست بیاری.... البته دوباره بدست اوردن اعتماد به این اسونی نیست.... ولی ناامید نشو سخت هست ولی نشدنی نیست. 

#ملی_گرا 💚🌱                                                                                                                    آریایی پرست هستم ،من دختر ایرانم.... ایلدا هستم از نسل ارتمیس و نژاد بی همتای کوروش کبیر 😍                          #درتکاپوی_آفرینش_دوباره                            خیلی جالبه ما فکر میکنیم هرچیزی که میبینیم یا حس ‌میکنیم رو باید بگیم اما :ادب یعنی اندکی تأمل میان آن چیزی که من حس میکنم و آن چیزی که بروز میدم...                                                (من کورش هخامنشی فرمان دارم که بر مردمان ملال نرود که ملال مردمان ملال من است و شادمانی مردمان شادمانی من.بگذارید هر کس به ایین خویش باشد.زنان را گرامی بدارید.فرودستان را در یابیدو هر کس به تکلم قبیله خویش سخن گوید.گسستن زنجیرها ارزوی من است.ما شب و شقاوت را خواهیم زدود و زندگی را ستایش خواهیم کرد.تا هست سرزمین من اسمانی باد) مستدام باد ایرانِ کوروش 🫶
2738
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687