من پدرم ۱۱ سالم ک بود فوت شده مادرمم ازدواج مجدد کرد الان ولی جدا شده.از ازدواج دومشم ی دختر داره.خودم ی داداشش ۱۷ ساله دارم.از همون بچگی تابستونا ک مدرسه تعطیل بود سرکارمیرفتم پولامو جم میکردم چون میدونستم جز خودم کسی نیس دستمو بگیره.ی مقدار پول پس انداز کردم.بعد الان مامانم تو روستا مستاجره منم خودم ی شهره دیگه سرکارم.پارسال میخاس زمین بخره ی مقدار پول داشت داد منم واسش وام گرفتم بقیه پولی ک کم داشتم من بهش دادم ک زمین بخره کمیته امداد با وامو اینا واسش بسازه.بعد الان باز ب فکر افتاده خونه بخره.زمینشو بفروشه ی مقدارم پول داره بزاره بازم ۱۰۰ ملیون کم میاره توقع داره من بزارم.منم خب خودم سختی کشیدم تا پس انداز کردم جهیزیه میخام و خیلی چیزای دیگه گفتم من تو زمین کمکت کردم الان زمینت قیمتش سه برابر شده واسه خونم تا جای ک بتونم کمک میکنم.ولی ن ۱۰۰ ملیون.الان ازم ناراحته دیروز زنگ زد کلی بهم حرف زد😐😐منم عذاب وجدان گرفتم ک چرا نگفتم باشه و از طرفی ام خب خودم چیکار کنم.شما جای من بودید چیکار میکردین.ببخشید طولانی شد گفتم همه رو ی جا بنویسم دیگه منتظر نمونین