پارسال عید برای مادرشوهرم پارچه گرون گرفتیم همونو برای مادرمم گرفتیم.من با مادرشوهر و جاری تبزرگ تو یه ساختمونم... سیزده بدر یه کار کرد که کوفتمون بشه در کمال ناباوری همه طرف اونو گرفتن. من غذا درست مرده بودم اونا ندیدن گذاشتیم تو ماشین همینکه رفتیم پایین آماده رفتن بشیم مادرشوهرم به شوهرم گفت شما چیزی آوردید برای خودتون بخورید چون سهم مارو فلانی درست کرده. جاریمم همینکه اینو شنید پرید گفت ولله من سهم ده نفر غذا گذاشتم ینی بجز ما. خیلی خیلی ناراحت شدم از برخوردشون خواهرشوهرم گفت مگه چی گفته که باد کردید ما برای خوشی اومدیم نه غذا سهم منم شما بخورید اما ول کنید دیگه پیش شوهرم خیلی بدمو گفته بود . با اینکه از جون براش مایه گذاشتم خیلی بهش خوبی کردم.الان تمان زندگیم استرس شده که چیکار کنم برم خونه پدرم تا بعد سیزده . نرم نمیدونم چیکار کنم چون خواهرشوهرم با نیش و کنایه ها و مسخره کردن اتفاقات پارسال برمیگرده توروخدا بگید من چه خاکی تو سرم بریزم از دست اینا
😧😧😧😧
نرو،ارامش خودت مهمتره
برم خونه پدرم وقتی برگردم باز بدتر میشه میکن تو بدت میاد خواهرشوهرت از راه دور میاد
رفت آمد و حرف زدن رومحدودکن
ب نظرم یکی دوروز قبل ۱۳ بر خونه پدرت چون زشته از اول عید تا بعد ۱۳ بخوای اوتجا باشی
بیخیالی رو تمرین کن
متاسفم واست که داری واسه مردم زندگی میکنی، متاسفم واست که فکرتو فلج کردی با افکاری که بیخود و بی جهت واسه خودت ساختی
نرو خو چه اصراریه ادم میره بیرون ک خوش بگذره نه ک خودخوری کنه
دختر گل
اگه از الان تو این فکرا باشی از تعطیلاتت لذت نمیرریا
ولش کن بابا شاید اصلا اونجوری نشه
اگه برات مقدوره برو با خانواده خودت ک بهتون خوش میگذره
اگه نه اونجا برا هر مسئله ای خود خوری نکن و ناراحت نشو بگو احمقن بزار پای بی عقلیشون
با همسرتو بچت کیفکن
یکسال واسه منم همچین اتفاقی افتاد پارسال ک رفتیم خونه ی مادر شوهرم کفتن یالا بریم بیرون گفتم ما ک نمیایم....ولی اگه میخاید برید من برم خونه ی مامانم اینا...گفتن نه نه .....
وقتی مادر شوهرت وجاریت اون حرفا رو زدن شما هیچی نگفتین
😑😑
ینی همینحوری نگاشون کردی نگفتی خودت غذا پختی
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
