تقریبا6ماهی هست نامزد کردم خداروشکر شوهرمم خوبه فقط وابستگی به مادرش داره یعنی مادرش خودشو به مریضی میزنه فقط دنبال توجه شوهرمه یه مشکلی هم که پیدا کردیم اینه شوهرم گیر داده حتما بریم بالای خونه پدرش اینا خونه بسازیم من میگم نه دلیل مخالفتمم اول دخالت کردن مادرشوهرمه دوم اینکه یه جای دیگه تقریبا نزدیک مادرشوهرم اینا یه زمین داریم ولی فعلا قابل ساخت نیست حالا یه سال طول میکشه یا دو سال مشخص نیست . من میگم تا اونجارو بسازیم بریم اجاره زودتر عروسی کنیم ولی شوهرم میگه نه به هیچ عنوان اجاره نمیام بالای خونه پدرم باید بسازم واقعا موندم چیکار کنم چجوری راضیش کنم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
وای من رخم خورده خونه مادر شوهرم کاشکی برمیگشتم عقب بخدا با لگد شوهرمو از زندگیم مینداختم بیرون ولی حاضر نمیشدم بیام جایی ک نزدیک خونه اون عفریته اس اگه نزدیک خونه اون نبودم شاید فکر میکردم شوهرم بهترین مرد دنیاس
مادرشوهرم خیلی رفتار بلده یعنی با من بد رفتار نمیکنه ولی یه سری کاراش مشخصه حسادت داره نسبت به من پیش بقیه با من خوب رفتار میکنه ولی درکل به من حسادت میکنه نمیدونم شاید حس میکنه پسرشو ازش دارم دور میکنم ولی واقعا همجین چیزی نیست هر جا میخواییم بریم باید اول به این بگیم کجا میریم میاییم همه جارو باید بدونه خونه مامانم باشم شوهرم برای خوابیدن میره خونش اگه یه شب تره بمونه پیشم فرداش مادرش حرف نمیزنه باهاش یجوری رفتار میکنه شوهرم نازشو بکشه
هررررررررجوری ک شده اونجانرووووووووو دوووووووووورشو. ولی بدون دعوا
دارم دیوننه میشم در حالی که خواهر شوهرمم نامزده مثل من تقریبا یه زمان نامزد کردیم خودش میشینه پیش من انقدر از مادرشوهر خواهرشوهرم بد میگه که نگو از دخالت کردنش ولی نمیبینه خودش داره زندگی پسرشو نابود میکنه
نمیشه خودتو اذیت نکن من دو سال درحال تلاشم ولی هیییییچی
نمیتونم قبول کنم برم پیشش به خدا یه مریض میشه خرجش با منو شوهرمه خواهر شوهرمو و شوهرش اصلا گردن نمیگیرن من میدونم بعدا وبال گردن منه من نمیخوام خدای نکرده دورش کنم از پسرش ولی واقعا از حدش گزشته
خوب بگو هزینه ساخت طبقه بالا رو تو زمین خودمون خرج کن کلی سود داره ولی طبقه بالای خونه بابا م ...
از بس گفتم زبونم مو در اورد میگم عزیز من اونجا بسازیم یه خونه مستقل داریم بعدا میشه سرمایه ما اگه خواستیم جای دیگه خونه بخریم میشه میشه بفروشیمش ولی بالای خونه پدرت بسازیم هزینه الکی تو که هیچوقت نمیتونی خونه ای که پدر مادرت پاینش نشستن بفروشی انگار هیچی نداریم