وقتایی ک باهمیم همش بغلم مبکنه
بهم میگ پاره تنم
جگرگوشم تمام من
من واقعاذوب میشم با اینهمه عشق شوهرم
شبا ازپشت محمکم بعلم میکنه دستاشوحلقه میکنم دورکمرم تاصبح دستش زیر سرم میخابم
نصفه شب ک بیدارمیشه محکم تربغلم میکنه موهامو میبوسه میخابه یوقتایی ازخواب بیدارمیشم ولی خودم میزنم ب خواب میبینم داره دستامو میبوسه
دوران عقدیم
الان ک پیشم نیس
بهش میام دادم ارومم کن
واقعا حس میکنم بدون بغل شوهرم خابم نمیبره
معتادش شدم