یه دفعه خواستم همسرمو اذیت کنم شالمو انداختم دور کمرش و از پشت کشیدمش بالا
نگو خواسته شالو بندازه کنار از کمرش، گیر کرده به گردنش ...
فقط یادمه خیلی سنگین شد و دست و پا نمیزد یهو ولش کردم ولو شد رو زمین داشت خر خر میکرد
فقط خدا بهم رحم نکرد نکشتمش با این شوخی احمقانه!