دقیقا دختر منم اینجوری بود همون یه دفه بگیر من شب اخر تا صب بهش دادم صبم خورد بعد بردمش بیرون واوردمشبا ماژیک قرمزش کردم اومدیم خونه گفت همی میخام گفتم اوف شدع قطره م گرفتم گفتم تلخش کنم دیگه قرمزی ودید اصلا دیگه سمتش نیومد گریه کرد تو بغلم خوابید سه شب سختش بود بیدار میشد اب یا اب میوه میدادم تموم شد فقط دلت نسوزه بذاری دهنش
هرچند واقعا سخته باورکن منو شوهرم براش کباب شدیم