دليل اين بود شووهرم به من دروغ گفته بود رفته سفر كاري اما با رفيقاش رفته بود ويلا شمال و مشروب رو ميز بود و دخترم تو فيلم بود كنار دوتا پسر ديگه بودن و شطرنج بازي ميكردن
ابنارو فيلمشو تو گوشيش ديدم و چنتا چت تو ابنستا با زناي خراب
شمالو قبول كرد رفته اما قسم خورد دوست دختر دوستم بوده و تو اون پسرا فقط دوتا دختر بود تو فيلم
و گفت كلا به شب اونجا بودن اونا شب كه دوست دختر اوردن من رفتم تو اتاق و خوابيدم و صبحش برگشتم
چتارم ميگه اينستام هكه
خيلي گريه كرد و پرينت خط و كارت بانكيشو گرفت
گفت جدا شي همه مهرتو ميدم فقط ميميرم تو بري
١ماه گريه كرد التماسم كرد اما من نتونستم باور كنم
من به كسي نگفتم جريانو بعد چند روز پدر عوضيش ز زد كه ميخواي طلاق بگيري درست بگير جاي قهر كردن بيا وسيلتو ببر برا پسرم ميخوايم وسيله بگيريم جدا زندگي كنه و اگه برميگردي تو اين زندگي فعلا بچه نمياري و بايد طلاق بگيريد از نظر ما تموم شدس مهرتم نميديم پول وكيل هم بايد خودت بدي توافقي جدا شيد
شوهرمم ديگه جدايي خواست و تموم
حتي خواست برگردم پدره گفت بايد بياي خونم ازم عذر خواهي كني وگرنه اين زندگيتون ادامه نداره و تموم اين شد كه جدا شديم