بچه ها من یه زنمو دارم خدا ۳۰ سالش میشه ۲ تا دختر داره اولیش سال اوله راهنمایی و دومی سال دیکه میره مدرسه این زنموم با مامانم قهر بود تا همین ۲ ماه پیش دیدم کم کم اومد خونه مامانم و باهاشون جور شد من شک کردم گفتم این الکی دوست نمیکنه یه چیزی زیر سر داره ینی اولین دوستیشون با مامانم بود که انقدر طول کشید چند وقت پیش داداشم مچ دخترش و با یه پسره میگیره میره پسر رو میزنه که چرا با دختر عموم دوست شدی تا امروز تصادفی گوشی داداشم افتاد دستم رفتم تو واتساپ ش دیدم یه اسمی به نام همراه اول داره اول فکر کردم دوست دخترشه اومدم بیخیال رد بشم دیدم یه اسم اشنا رو پی ام آخرشه رفتم توش چیزای که دیدم داشتم همون جا سکته میکردم همه اش عکسای لختیه زنموم بود و پیامای اشغالش خبر از چند وقت رابطه شون میداد که نزدیک بود همون جا غش کنم اومدم بیرون که یهو دیدم واسش پی ام اومد دختر زنموم اس داده بود که تو چرا تو زندگی شخصی من دخالت میکنی؟ من میدونم کی بهت گفته به دوست پسرم اس بدی ؟ یه مدرک خوب دارم میرم همه چیت می زارم کف دست بابام تا هر دوتاتون و بکشه تا دوتاتون رو نفرستم اون دنیا بیخیال نمیشم صب کو حالا . دارم روانی میشم فقط دلداریم بدین که امشب تا صبح سکته میکنم داداشم و خیلی دوست داشتم ولی حالا اصلا دوست ندارم ببینمش از صبح دارم یه ریز گریه میکنم😢😢😢😭😭