خودم.
من خدایی اون موقع دلم پاک پاک بود.گناه آنچنانی هم.نداشتم
خیلی هم سختی کشیده بودم.دقیق یادم نمیاد ولی تو این مایه ها بود : خدایا خودت میدونی جز تو هیشکیو ندارم.خدایا میدونم دوستم داری و بهترین دوستمی.خدایا خودمو آینده ام رو به تو سپردم ولی فقط اگه خیر و صلاحمه اینجوری بهم بگو که چیکار کنم.تو بگی آره یا نه دلم آرامش میگیره و ...
کلا اون موقع خیلی خیلی با خدا حرف میزدم و در دل میکردم.
از دل خودت با خدات حرف بزن.واقعا از ته قلبت بگو و حرفای خودتو بزن.این اصلا تقلیذ کردنی نیست.
صلوات بفرست واسه امام زمان و حضرت زهرا بعدم با خدا حرف بزن و نیت کن
اول مشاوره ازدواج و نامزدی و تحقیقات کامل.
بعد اگر هنوز نتیجه گرفتی فکر کنم‌میتونی استخاره کنی
من خانواده و اقوام همسرم رو تایید کرده بودند ولی در کل همدیگه و روحیات هم رو نمیشناختیم و اجازه ی آشنایی بیشتر رو هم نداشتیم.هر چند سوالم که کرده بودیم همه فقط تعریف کرده بودند.ولی خب بازم شک داشتم واسه همین تصمیم گرفتم استخاره بگیرم
من معنی قرآن رو خوندم و خیلی هم راحت فهمیدم خوب اومده یا نه.اصلا دلی می فهمی
