نمیدونم یعنی منم قراره اینجوری رفتار کنم یا من... یا خیلی اسکلم
عادت داره هرسال همین کارو میکنه دعواراه میندازه بعد میگه مگه من چیکار کردم دلم میخواد اون موقع بکشمش
منم کم خاطره از تولد ام که دلم شکسته ندارم حالا خودم برای خودم برنامه ریزی میکنم بدون اون حتی تا بریدن کیک و همه چی حذفش کردم دید ادم حسابش نمیکنم چند وقتیه برام یه سورپرایزی میکنه هر چند دیگه مهم نیست قبلا فک میکردم شوهرم و توجهش همه دنیا مه و زجر میکشیدم الان حس خودم برام اونیکه لحظات عمر زود میگذره چه با غم چه شاد من انتخابم شادی برای داشته خانه نه غم نداشته هام
اتفاقا خودت بخر به حسابش نیار
این جوری بیشتر ضایع میشه
تولد منم ۱۶ اذر هست
هرسال خودم گغتم برام کیک بخر
رفته یه کیک کهنه و بچه گونه خریده
ولی من هرسال سورپرایزش کرد با کادو وکیک شیک
امسال نمیخوام بگم ببینم چیکار میکنه
اگه کاری نکنه دعوا نمی ندازم ولی دیگه به حسابش نمیارم
بحث کیک وکادو نیست
بحث ارزش قائل شدن
یادم یه بار سه روز قبل عروسیمون تولدم بود خواهرم وخواهرشوهرم جداگاته کیک خریدن اومدن خونه مون سور پرایزکنن
شوهرم هیییچ گاری نکرده بود که هیچ هرچی گفتم‌بیا کیک رو‌ببرم سرشو گرم کارا کرد واهمیت نداد
کاش هیچوقت نمیومدم تواین دنیا تا این همه عذاب نکشم با خودش نمیگه اوردمش تو شهر غریب از پدرو مادرش یکسال دور بوده بذار خوشحالش کنم بجاش به من میگه بدبخت تو مونده تولدی
مگه کیکم میمونه؟؟؟ والا من هر وقت شب رفتم کیک نبوده فک نکنم کیک بمونه اخه
باورکن مردا همینجورین من همیشه حالا در حدخیلی کوچیک تولد میگیرم براش حتی ی شب تولدش دوستشو باخانمش دعوت کردم ورفتیم بیرون بعد تولد من کاری نکرد بعدش من چیزی نگفتم بهم برداش گف خوب برام تولد نمیگرفتی ک الان ناراحت باشی😐خودتو ناراحت نکن
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
24 ثانیه پیش
25 ثانیه پیش
27 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
