مامان جواد بیگناه زندان که آزاد میشه ولی بعدش میمیره صورت زخمی هم بابای مژگان کتاب هم کار بابا اسماعیل
کتاب ها رو صورت زخمی که بابای مژگان هست میفرستاده چون فک میکرده جواد پسرشه بعد میفهمه اشتباه کرده
بابای جواد یه نفر دیگه بوده که مرتب قمار میکرده آحرین چیزی هم که قمار میکنه جواد بوده ولی مامانش نمیزاره و بچه رو شب دعوا و بعد از اینکه شوهرش کلی کتکش میزنه خونین و مالین میده به شوهر مامان صدیقه و میگه برمیگردم ولی وقتی برمیگرده میبینه شوهرش رو کشتن و همه ی مدارکم بر علیه اونه شوهر صدیقه هم میره جبهه و به صدیقه میگه تا وقتی مادرش برنگشته مث بچه ت از این مراقبت کن و بقیه ماجراها...
بههههه مهتابی سوخته چخبر منو یادته اصن؟
صورت زخمی بابای مژگان بود
که فکر می‌کرد بابای جواده
بعد برای جواد اشتباهی کتاب میفرستاده
مادر جواد هم زندانه به جرم قتل پدرش در صورتی که اون مرده پسته فروشه کشته بودش
آخر هم میزنه مادرشو هم میکشه
بابا اسماعیل همون سرلکه
صورت زخمی بابای مژگانه
گلچهره مامان جواد
کتاباروهم صورت زخمی براش میفرسته
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
29 ثانیه پیش
29 ثانیه پیش
30 ثانیه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
