بچه ها من یک سالی میشه از نامزدم جدا شدم
قبلا یکی دیگه رو میخواست و منم یکی دیگه خانواده دختره و خودش راضی نمیشدن که به هم برسن دعوامون شد و گفت هیچ جوره نمیخوامت
دلم خیلی گرفته تهران کلینیک زده و الانم داره مهاجرت میکنه
دختری ام که میخواست پزشک بوده اونو ول کرد اومد منو گرفت
خانوادش مجبورش کردن اونو ول کنه منو بگیره خدا نگذره از مادرش با این که باهام خوب بودن ولی واقعا بدبختم کردن
هم منو بدبخت کردن هم اه اون دختر زندگی منو پاشیدند
از حق نگذریم دختره رو چند باری توی اورژانس شهرمون دیدم دختر خوبی بود قد بلند و زیبا
گفتن انگار برگشته به دختره و اون پسش زده
واقعا خدا کجاست که اه من و اه اون دختر گریبانشو نمیگیره؟
بچه ها چتای قدیمی خودش با اون دختره رو خوندم چقد به جفتمون ظلم کرده خودم زنم میفهمم ولی قشنگ مشخص بوده دختره حالش بد بوده و این بی انصاف چقد بهش بد کرده و کاری کرده که دختره با پای خودش بره
دلم از این خدایی که چشماشو رو همه چی بسته گرفته
این همه نامردی و رو دیده و کاری نکرده
روز به روز زندگی بهتر و پیشرفت بیشتر
حسودیشو اصلا نمیکنم ولی بقران دیگه این انصاف نیست
مگه نمیگن دنیا دار مکافات پس کو واقعا
چنتای دیگه رو باید بدبخت کنه تا خدا ببینه؟