بچه ها من وجاریم تو ی ساختمونیم اونا بالا ما پایین.من پشت کنکوریم وی دختر دارم.جاریمم دوتا بچه شلوغ داره مخصوصا دختر کوچیکش خیلی شلوغه اولش ک اومدن بالا مدام پسرش خونه من بود ک اگه تاپیکامو بخونین هس ک چقد دقم داد اخرشم دیگه تاپیک زدم گفتین نذار بیاد یعنی ب قران از صبح ک بیدار میشد میومد پایین درو باز نمیکردیم اونقد لگد میکوبید ب در ک بازش میکردیم صبحونه رو با ما میخورد نهارو میخورد شامو میخورد شب میومد پیشمون میخابید جاریم میومد تو خواب میبردش هرجا میخاستیم بریم باهامون میومد ک خداروشکر دمشو قیچی کردم دیگه الان نمیاد مگر اینکه خونه ما مهمون بیاد ک بچه های جاریمم فورا میان سر اینکه نذاشتمش خونه همه قهر کردن اینم بگم ساختمون مال پدرشوهرمه .واینم بگم ک الان همه فهمیدن جاریم چقد بچه هاشو بد عادت کرده چون مدام میرن خونه بقیه میمونن حتی همسایه ها میگن وقتی ی لحظه در باز باشه بچه های جاریت میان تو حیاط حتی دختر کوچیکش ی بار رفته بود خونه همسایه درشون باز بوده خلاصه ک اینجورین ولی خانواده شوهرم میگن چون اینجا خونه پدرشوهرمه حق ندارم چیزی بگم بهشون خلاصه کنم الان دیگه چن وقته اصلا نمیان اینجا ولی خیلی سروصدا میکنن مدام دارن میدون تو خونه بخدا اصاب برام نذاشتن دخترمو میخابونم تا میام درس بخونم اونقد میدون ک صدای پاشون نمیذاره درس بخونم دخترمم بیدار میشه قبلا ی بار هم ب جاریم گفتم ولی اصلا اهمیت نمیده بنطرتون چیکار کنم ب شوهرمم میگم میگه حساسیت نشون بدی بدتر میکنن ولشون کن