کیا توی خونه قدیمی زندگی کردن و موجودات عجیب رو دیدن یا حس کردن؟

nini_roz

عضویت: 1399/08/12

تعداد پست: 4761

اره خونه مامان بزرگم قدیمی بود رو سقفش مار دیدیم

مأیوس نباش ! من امیدم را در یأس یافتم، مهتابم را درشب ،عشقم رادرسال بد... وهنگامی که داشتم خاکستر میشدم گُر گرفتم...🌈 #احمدشاملو✍

1400/08/21

|

19:17

مدیر استارتر

عضویت: 1398/11/07

تعداد پست: 1840

من بچه که بودم خیلی چیزا دیدم ولی خوب الان که فکر ‌‌‌‌‌‌‌‌میکنم میگم شاید توهم بچگیام بوده. مث ...

ترس داشتی کلا؟

درخودش پیروزے را دیده بود براے همین اصرار بہ بازے داشت

1400/08/21

|

19:18

مدیر استارتر

عضویت: 1398/11/07

تعداد پست: 1840

اره خونه مامان بزرگم قدیمی بود رو سقفش مار دیدیم

مار ک چیزی نیست

ی موجود ماورایی مثلا سر و صدا از اینا

درخودش پیروزے را دیده بود براے همین اصرار بہ بازے داشت

1400/08/21

|

19:18

nar1342

عضویت: 1400/03/08

تعداد پست: 11041

ترس داشتی کلا؟

نه عقلم نمی‌رسید. اما مامانم میترسید

بیگناه پای دار رفت نمیدانست بالای دار هم خواهد رفت! چاقو دسته ی خود را برید و محبت خارها را گل نکرد. همانطور که دوری دوستی نیاورد، در و تخته هم اصلا با هم جور نبودند. بار کج هم چه خوب به منزل رسید. به دعای گربه کوره عجب بارونی اومد. کار از محکم کاری عیب کرد.ماه هم چه خوب زیر ابر پنهون ماند. اتفاقا پول خوشبختی آورد و ظلم ماندگار شد. تاریخ انقضای ضرب المثل ها هم به پایان رسید. عجب دنیای عجیبی ست

1400/08/21

|

19:19

fatishko80

عضویت: 1398/08/12

تعداد پست: 100527

من فرار

وارﺩ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﺷﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺑﻮﺩﻡ ﺗﺎ ﻧﺴﺨﻪ‌ﺍﻡ ﺭﺍ ﺗﺤﻮﯾﻞ ﺩﻫﻨﺪ👀.ﻓﺮﺩﯼ ﻭﺍﺭﺩ ﺷﺪ ﻭ ﺑﺎ ﻟﻬﺠﻪ‌ﺍﯼ ﺳﺎﺩﻩ ﻭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﭘﺮﺳﯿﺪ:ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ ﺩﺍﺭﯾﻦ؟ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﺑﺎ ﻟﺤﻨﯽ ﺗﻤﺴﺨﺮ ﺁﻣﯿﺰ ﭘﺮﺳﯿﺪ:😏ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺳﯿﻤﺎﻥ؟ ﺑﻠﻪ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﯾﻢ.ﮐﺮﻡ ﺿﺪ ﺗﯿﺮ ﺁﻫﻦ ﻭ ﺁﺟﺮ ﻫﻢ ﺩﺍﺭﻡ ﺣﺎﻻ ﺍﯾﺮﺍﻧﯿﺸﻮ ﻣﯿﺨﻮﺍﯼ ﯾﺎ ﺧﺎﺭﺟﯽ؟ﺍﻣﺎ ﮔﻔﺘﻪ ﺑﺎﺷﻢ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﮔﺮﻭﻧﻪ ﻫﺎ. ﻣﺮﺩ ﻧﮕﺎﻫﺶ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺘﺎﻧﺶ ﺩﻭﺧﺖ ﻭ ﺁﻧ‌ﻬﺎ ﺭﺍ ﺭﻭ ﺑﻪ ﺻﻮﺭﺕ ﻓﺮﻭﺷﻨﺪﻩ ﮔﺮﻓﺖ ﻭ ﮔﻔﺖ:ﺍﺯ ﻭﻗﺘﯽ ﮐﺎﺭﮔﺮ ﺳﺎﺧﺘﻤﻮﻥ ﺷﺪﻡ ﺩﺳﺘﺎﻡ ﺯﺑﺮ ﺷﺪﻩ، ﻧﻤﯽ‌ﺗﻮﻧﻢ ﺻﻮﺭﺕ ﺩﺧﺘﺮﻣﻮ ﻧﺎﺯ ﮐﻨﻢ🤗…ﺍﮔﻪ ﺧﺎﺭﺟﯿﺶ ﺑﻬﺘﺮﻩ، ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺑﺪﻩ.ﻣﺘﺼﺪﯼ ﺩﺍﺭﻭﺧﺎﻧﻪ ﻟﺒﺨﻨﺪ ﺭﻭﯼ ﻟﺒﺎنش ﯾﺦ ﺯﺩ🙃…ﭼﻪ ﺣﻘﯿﺮ ﻭ ﻛﻮﭼﮏ ﺍﺳﺖ ﺁﻥ ﮐﺴﯽ ﻛﻪ ﺑــﻪ ﺧﻮﺩ ﻣﻐـ🚶🏻‍♀️ـﺮﻭﺭ ﺍﺳﺖ!ﭼﺮﺍ ﻛﻪ ﻧﻤﯽ‌ﺩﺍﻧﺪ ﺑﻌﺪ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﯼ ﺷﻄﺮﻧﺞ، ﺷﺎﻩ ﻭ ﺳـﺮﺑﺎﺯ ﻫـﻤﻪ ﺩﺭ ﯾﮏ ﺟﻌﺒﻪ ﻗﺮﺍﺭ ﻣﯽ‌ﮔﯿﺮﻧﺪ.😉 جایگاه شاه و گدا، دارا و ندار قبر اسـت…👩‍🦯تقواست کـه سرنوشت ساز اسـت💌 برای رسیدن بـه “کبریا” باید نه کبر داشت نه ریا💔💔

1400/08/21

|

19:19

مدیر استارتر

عضویت: 1398/11/07

تعداد پست: 1840

نه عقلم نمی‌رسید. اما مامانم میترسید

خب پس اون توهمات ذهنت بوده

درخودش پیروزے را دیده بود براے همین اصرار بہ بازے داشت

1400/08/21

|

19:19

مدیر استارتر

عضویت: 1398/11/07

تعداد پست: 1840

من فرار

🤣🤣🤣

درخودش پیروزے را دیده بود براے همین اصرار بہ بازے داشت

1400/08/21

|

19:20

mamanamirhosein

عضویت: 1396/07/05

تعداد پست: 10006

بله

1400/08/21

|

19:20

jooodi_aboot

عضویت: 1400/08/20

تعداد پست: 75

اره تو خونه مادربزرگم

دیوار خود به خود تق تق صدا میداد

1400/08/21

|

19:20

مدیر استارتر

عضویت: 1398/11/07

تعداد پست: 1840

بله

میشه بگین میخوام منم اتفاقاتی رو بگم براتون

درخودش پیروزے را دیده بود براے همین اصرار بہ بازے داشت

1400/08/21

|

19:20

مدیر استارتر

عضویت: 1398/11/07

تعداد پست: 1840

اره تو خونه مادربزرگم دیوار خود به خود تق تق صدا میداد

خب اون شاید اسکلت ساختمون در اثر گرما سرما نمیدونم این چیزا بوده

درخودش پیروزے را دیده بود براے همین اصرار بہ بازے داشت

1400/08/21

|

19:21

mamanamirhosein

عضویت: 1396/07/05

تعداد پست: 10006

میشه بگین میخوام منم اتفاقاتی رو بگم براتون

تو خونه مادربزرگم یه نفر پشت سرم اسممو صدا میزد چند بار خواهرمم واسش پیش اومده و بعد زایمانمم کلا چیزای عجیب غریب زیاد دیدم همشونم به صورت هاله مشکی دیدم

1400/08/21

|

19:22

nini_roz

عضویت: 1399/08/12

تعداد پست: 4761

مار ک چیزی نیست ی موجود ماورایی مثلا سر و صدا از اینا

خخخخ آهان از اون موجودا

ن ندیدم

مأیوس نباش ! من امیدم را در یأس یافتم، مهتابم را درشب ،عشقم رادرسال بد... وهنگامی که داشتم خاکستر میشدم گُر گرفتم...🌈 #احمدشاملو✍

1400/08/21

|

19:22