مادر شوهرم هر روز زنگ میزنه به شوهرم یه دعوا جدید درست میکنه. از روز زایمان تا الان همش دعوا درست میکنه واقعا افسردگی شدید گرفتم. انقدی افسرده شدمو حالم بده نمیتونم بلند شم از جام. یه روز زنگ میزنه به شوهرم میگه زنت چرا هر روز بچه رو نمیاره خونه ما. یه روز میگه زنت میاد خونمون زیاد کار نمیکنه. یه روز میگه مانتوش جلف بود. زه روز میگه زنت قیافه گرفته بود و هر بار تلفنی یکاری میکنه که بزرگترین دعوا میفته تو خونم. بچه من کولیک داره شب و روز واسم نزاشته بعد اونا میگن تو این سرما باید بچه رو هر روز بیاری خونه ما. تازه اونسری بردم اونجا اصلا کمک نمیکردن بهم فقط بچمو میداد دست بچه های خواهر شوهرم. الان از دیشب قهر کردم اومدم خونه مامانم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
عزیزم چرا رفتی اونجا؟ از دست مادرشوهرت ناراحتی چرا شوهرتو تنها گذاشتی؟ اگه هنوز شوهرت نمیدونه به قهر رفتی بگو خسته شدم چند روز اومدم مامانم کمکم کنه چند روز دیگم زنگ بزن بیاد دنبالت. بعدم آروم باش ازین به بعد به حرف مادرشوهرت گوش نکن انقدم خودخوری نکن