2737
2734

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

وااا اصللا

دختری هستم از تبار عشق...🙋🏻‍♀️قلبم ک هیج حتی پاش بیفته جونم رو هم میدم...😎🥰دختری هستم با قلبی مثل زلالی باران...🌧 و با عشقی به وسعت کهکشان ها...🌌یک کلام من نفسی دارم ک فقط به یک هوا بنده...❤🥺دوستان اگ امضامو میخونید برام صلوات بفرستید اجرتون با امام حسین😊

تازه مسیرت داره شروع میشه 

سن یه عدده 

نزدیک تر از رگم🤍خدا🤍                                                             بزرگ ترین اقیانوس ّ اقیانوس ارام است ُ پس آرام باش ؛ تا :بزرگ باشی                                                                                          نیازی به پرواز نیست،همین پایین بالاتر از خیلیام🧿                   🧚‍♀️  مغرور ولی مهربون🧚‍♀️
2740

دور از جون

تا بری زیر خاک فرصت واسه درس خوندن هس

۲۶ که سنی نیس

من که خودم به جز درس خوندن هیچیو دوس ندارم

ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی❤💍/بعد از کارشناسی میخوام به دلایل شخصی مجدد کنکور بدم.لطفا به تاپیکام گیر ندین😘/من فقط تو شبکه های اجتماعی اجتماعیم✋
چروکه بین دو ابروم  و خط خندم مشخص شده

بوتاکس بزن میرن😂😂

چیزی نیس اون

ما را که تو منظوری خاطر نرود جایی❤💍/بعد از کارشناسی میخوام به دلایل شخصی مجدد کنکور بدم.لطفا به تاپیکام گیر ندین😘/من فقط تو شبکه های اجتماعی اجتماعیم✋

آبجی من ۱۸ سالگی ازدواج کرد. رفت اول بچه آورد. بعد کارشناسیشو گرفت. بعد یه بچه دیگه آورد. بعد ارشدشم نزدیکای ۳۵ سالگی گرفت.  خواستم بگم همیشه میشه


به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هر جا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم.  گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند.  و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشد  جون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه   تو بحث کردن دانش و ادب مهمه
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

سوال

nnnmmm40 | 14 ثانیه پیش

چهره تیپم چطوره

nkwuh | 23 ثانیه پیش
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز