ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
دختری هستم از تبار عشق...🙋🏻♀️قلبم ک هیج حتی پاش بیفته جونم رو هم میدم...😎🥰دختری هستم با قلبی مثل زلالی باران...🌧 و با عشقی به وسعت کهکشان ها...🌌یک کلام من نفسی دارم ک فقط به یک هوا بنده...❤🥺دوستان اگ امضامو میخونید برام صلوات بفرستید اجرتون با امام حسین😊
نزدیک تر از رگم🤍خدا🤍 بزرگ ترین اقیانوس ّ اقیانوس ارام است ُ پس آرام باش ؛ تا :بزرگ باشی نیازی به پرواز نیست،همین پایین بالاتر از خیلیام🧿 🧚♀️ مغرور ولی مهربون🧚♀️
من ۲۶سالمه...متاهلم و پرستار..و چون بین ادامه تحصیل و کار گیر کردم و خانواده شوهرم اذیتم میکنن حرص میخورم 😔شوهرمم یه جاهایی به حرفم نیست و همش تو خودشه همش سرکاره
آبجی من ۱۸ سالگی ازدواج کرد. رفت اول بچه آورد. بعد کارشناسیشو گرفت. بعد یه بچه دیگه آورد. بعد ارشدشم نزدیکای ۳۵ سالگی گرفت. خواستم بگم همیشه میشه
به نقل از آیت الله العظمی اراکی: زمانی در ایران هرجا آتش روشن میکردند مردم برای بردن زغال گداخته و روشن کردن کرسی، تنور یا منقل به آنجا میرفتند در ماه خداییِ محرم، در نزدیکی خانه یک زن بدکاره، هیئتی به پا شده بود. زن هم برای بردن آتش به محل رفت و سوال کرد زیر دیگتان روشن است؟ آتش میخواهم. گفتند بله برو بردار. زن سمت دیگ رفت، و دید آتش خاموش شده خم شد و به هیزمها فوت کرد. مقداری از خاکستر به چشمش پاشید اما ادامه داد تا جایی که هیزمها دوباره روشن شدند. همان اندازه که میخواست برداشت و رفت.اما...همان شب خوابی دید . او دید چند نفر به گردن،دستهاو پاهایش غل و زنجیر بسته و میبرند تا عذابش کنند و هرچه فریاد میزد شما را به خدا ولم کنید کسی گوش نمیداد . زن،بانویی دید که از دور به آنها نزدیک میشد. مأمورهای عذاب با دیدن بانو زنجیرها را رها کردند. بانوی بزرگوار ایستادند و فرمودند چرا میبردیش. گفتند چون بدکاره و فاسد است . بانو گفت نههه... او نگذاشت آش نذری مجلس حسینم خراب شود ... دیگ را روشن نگهداشت. او بخاطر حسینم چشمهایش اذیت شد بخاطر حسین من رهایش کنید ....زن با ترس بسیاری وحشت زده از خواب بیدار شد و مدام با گریه و زاری از حضرت مادر، زهرای اطهر علیهاالسلام، کمک میخواست تا یاریش کند برای پاکدامنی.او همان زن انگشت نمای شهر، توبه کرد و با یاری حضرت زنی مومنه شد تا جایی که هر زمان و هر کجا روضه ای برای حضرت ارباب به پا میشد دنبالش میرفتند و او را دعوت میکردند. و با اولین جمله روضه خوان " السلام علیک یا ابا عبدالله" زن به شدت گریه میکرد و شیون جانسوزش بلند میشدجون و زندگیم فدات یا حضرت حسین علیه السلام که در ❤ خدایی و رضای تو رضای پروردگارمه تو بحث کردن دانش و ادب مهمه