جاریم و مادرش باهم قطع رابطه هستن (شوهرش جاریم نمیزاره) حدود ۴سال هس مادرش ندیده فقط گاهی با گوشی من با مادرش در تماس هس و گاهی هم قایکمی میاد دخترش ببینه ک من فقط خبر دارم مادرش میاد حالا حدود ی هفته باهم سر سنگین هستیم بخاطر ی چیز الکی مادرش زنگ زد منم جواب ندادم جاریمم فهمید از اون ب بعد دلم براش میسوزه
حالا دلتنگ مادرش هس با شوهرش هم سرسنگین هس اما شوهرش بجای دلداری تا نصف شب بیرون میمونه ک نیاد اخم زنش ببینه
امروز رفتم خونه مادرم غروب ک آمدم دیدم جاریم تک تنها با دوتا دخترش تو خونه تنها هستن اصلا جایی هم نمیرن دلم براشون سوخت حالا میخام فردا برم گوشی رو بدم با مادرش صحبت کنه
از طرفی هم نمیخام خودم کوچیک کنم در مقابلش چون خیلی مغرور هس فقط دلم براش میسوزه