علت سرد شدن دست وپا

bahnaz

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/02

تعداد پست: 150

سلام من همیشه روز اول پاییز که میشه دست و پا هام سرد میشن چی کار کنم بهتر بشه

1400/07/04

20:03

0 نفر لایک کرده اند ...

اظهار نظر

مشاهده افراد آنلاین

sareeeeen

عضویت: 1400/03/23

تعداد پست: 7313

کم خونی

اگه ترسیدي خودتو بغل کن هیشکی امن نیس! میشه برای شادی روح مادرم یه صلوات بفرستین🥀🖤. اگه فرستادی بگو منم برات صلوات بفرستم🙏

1400/07/04

20:04

0 نفر لایک کرده اند ...

bahnaz

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/02

تعداد پست: 150

و تا اردیبهشت هم ادامه داره خسته شدم دیگه از بسکه جوراب و دستکش پوشیدم

1400/07/04

20:04

1 نفر لایک کرده اند ...

مامان الهام

بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید

مو_فرفریتونم

عضویت: 1400/06/18

تعداد پست: 1756

کم خونی

1400/07/04

20:04

0 نفر لایک کرده اند ...

شکلات_ابنبات_شیرینی

عضویت: 1400/04/13

تعداد پست: 2255

کم خونی💔

1400/07/04

20:04

0 نفر لایک کرده اند ...

simorg

عضویت: 1399/12/27

تعداد پست: 17720

منم همینطورم،حتی تو بهار،،میگن مزاج آدم سرد باشه اونطور میشه

خدا جونم لطفا هر کی میخواد مامان شه به آرزوش برسون🤲🙂❤ آمممیییین دعا کنیم واسه هم🤗 شکرت که اینبار بچمو سالم و سلامت گذاشتی بغلم🤗🥲😍

1400/07/04

20:04

1 نفر لایک کرده اند ...

narmonol

عضویت: 1400/06/12

تعداد پست: 1842

و تا اردیبهشت هم ادامه داره خسته شدم دیگه از بسکه جوراب و دستکش پوشیدم

منم ایمجوریم کم خونی داری احتمالا

این جهان کوه است و فعل ما ندا

1400/07/04

20:05

0 نفر لایک کرده اند ...

bahnaz

مدیر استارتر

عضویت: 1399/05/02

تعداد پست: 150

کم خونی

ازمایش خون هم که دادم مشکلی نداشتم

1400/07/04

20:05

0 نفر لایک کرده اند ...

سپیده۸۴

عضویت: 1400/03/16

تعداد پست: 1828

کم خونی

باز آمد شوهر بی بهانه، با ادایی کودکانه، هیکلی چون استوانه می کند غر غر به خانه، یادم اید روز اول، گردنش کج، دست و پا شل . پیش بابا موش میشد سر خیس تا گوش میشد . دختری افتاده بودم مهربان و ساده بودم نرم و نازک، شاد و چابک. چشمهایم همچو اهو، عطر موهایم چو شب بو . می شنیدم از لب او حرفایی همچو جادو : من غلام خانه زادت، جان دهم هر دم به یادت، گر نیایی خانه ی من می گریزد روحم از تن . بعد از آن گفتار زیبا خام گشتم من همان جا . شد به پا جشن عروسی کیک و شام و دیده بوسی . بعد از آن دیگر ندیدم هرگز آن اوقات بی غم . قسمتم یک مرد جانی ، اندکی لوس و روانی ، بی اراده همچو یابو، پرخور و مغرور و پر رو . بشنو از من جان خواهر، هر که کرد این دوره شوهر ؛ خاک بر سر گشت و حیران . شد پشیمان شد پشیمان شد پشیمان......

1400/07/04

20:05

0 نفر لایک کرده اند ...