کافی شاپ داشت و تو این اوضاع خیلی ضرر کرد. سررسید اجاره اش شدا و اجاره رو چند برابر کرده. قراره تا اوایل آبانواسته و بعد باز بره یه مغازه کوچیکبزنه قهوه فروشی. اجاره ها خیلی بالاست.
یکار براش پیدا شده تو شهرای اطراف که با ماشین یساعت راهه. انقد خواهش تمناش کردم بره و کار آزادو ول کنه ولی قبول نمیکنه
چند روزه همش کارمون دعواست. انقد بهم استرس وارد شدا اینچند روز.
امروزو رفت سرکاره ولی زنگ زد دیگه نمیرم و دوستام گفتن بدرد نمیخوره!!
آخه دوستاش چرا باید برای زندگی من و بچه هامتصمیمبگیرن؟
شوهرمچرا باید به حرف کنه؟
خواهش کردم گفتماقلا دوماه برو تا من زایمانکنم و اوضاع انقد قاطی پاتی نباشه ولی زیر بار نمیره
خیلی خسته ام خیلی