اولین بارو دقیقا یادم نیس کی و کجا بود
(سنتی ازدواج کردیم پسرعمه م بود هیچ علاقه ای نداشتم بهش،بعد خواستگاری 6 ماه تقریبا با هم رفت و آمد کردیم دوتایی بیرون رفتیمو... خب چون علاقه داشت بهم مطمئنا تو اون دوران بهم گفته ولی من چون برا شناخت باهاش بودم زیاد درگیر عئاطف نشدم یادم نیس)
ولی چهار روز بعد عقد بود صبحش شناسنامه هامون رو از محضر گرفته بودم شبش هم دیگ رو دیدیم قبل افطار(ماه رمضون بود و روزه بود) شناسنامه ش رو دادم همونطور ک داشت رانندگی میکرد بازش کرد صفحه دومش رو آورد جایی ک اسمم نوشته شده بود رو بوس کرد بعدم با صدای بلند گفت خدایا من عاشق این دختره م دمت گرم ک دادیش بهم
یهو ی چیزی ته دلم صدا داد مهرش افتاد ته دلم
اذان ک گفت میخاست افطارکنه خودمو بوسید وگفت آخیش روزه مو با شیرینی عشقم باز کردم