2737
2739
گل گفتی... خواستم لایک کنم ولی هرچی فگر کردم یادم نیومد دقیقا مامانمم گفته یا نه؟🤔😐✋🏻    ...

دقیقا منم 🤣

تبریک

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با فنجانی چای هم میتوان مست شد! اگر اویی که باید باشد، باشد💜


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

دوستت دارم😬😜 بیا بهم بگو تو دلم نمونه😐✋🏻 😂😂😂😂 مدیونی دفعه بعد بگی کسی بهم نگفته😂✋🏻

دوستت دارم ♥️😍

تبریک

1
5
10
15
20
25
30
35
40
با فنجانی چای هم میتوان مست شد! اگر اویی که باید باشد، باشد💜
2731

😁پسر خالمه ،روضه مادر بزرگم بود ،داشتیم غذا پخش میکردیم بچه خواهرش اومد ، بهش شکلات داد ،بچه بهش گفت دوست دارم دایی ،پسر خالمم نگاه من کرد گفت منم دوست دارم  

هیچی دیگه از خجالت ول کردم اومدم 😂😘

تیکر به وقت کنکور ۱۴۰۱❤دعا کنید شاید بزرگترین دعای شما کوچکترین معجزه خدا باشه💖☺

وای ما قبل ازدواج اصلا باهم حرف نزدیم کاملا سنتی عقد کردیم منم سیزده سالم بود اولین شب عقد پیش هم خابیدیم مم خجالت میکشیدم زود چشامو بستم مثلا خابم اونم گفت خیلی دوست دارم چه خوب شد بهم بله دادی میدونم که بیداری بعد من اسکول تو خواب لبخند زدم دیگه هیچی به روم نیورد هی چه زود ده سال شد

2740

تو خیابون بعد از اینک خریدای جشنو عقدو کردیم گفتم امروز خیلی تو زحمت افتادینا،اونم گفت هیچکدوم از اینا مهم نیست،مهم فقط تویی😅اولین ابراز عشقش بود خیلی ب دلم نشستت😍😍ما قبل عقد شناختی از هم نداشتیم فقط یشب قبل از خاستگاری اومدن ک ما همو ببینیم و ب طور عجیبی عاشق هم شدیم،الان عقدیم😍😍😍😍

دوست بودیم دوست معمولی یه مدت رفتارش باهام عوض شد سرد شد دوری میکرد منم گفتم چیزی شده؟ اول نگف ولی بعد اصرار های من گفت یه جور دیگه داره ازت خوشم میاد … اینجا میشه گف اولین بار بود 

در گریختن رستگاری نیست ! بمان و چیزی از خودت بساز که نشکند …

اولین بارو دقیقا یادم نیس کی و کجا بود

(سنتی ازدواج کردیم پسرعمه م بود هیچ علاقه ای نداشتم بهش،بعد خواستگاری 6 ماه تقریبا با هم رفت و آمد کردیم دوتایی بیرون رفتیمو... خب چون علاقه داشت بهم مطمئنا تو اون دوران بهم گفته ولی من چون برا شناخت باهاش بودم زیاد درگیر عئاطف نشدم یادم نیس)

ولی چهار روز بعد عقد بود صبحش شناسنامه هامون رو از محضر گرفته بودم شبش هم دیگ رو دیدیم قبل افطار(ماه رمضون بود و روزه بود) شناسنامه ش رو دادم همونطور ک داشت رانندگی میکرد بازش کرد صفحه دومش رو آورد جایی ک اسمم نوشته شده بود رو بوس کرد بعدم با صدای بلند گفت خدایا من عاشق این دختره م دمت گرم ک دادیش بهم

یهو ی چیزی ته دلم صدا داد مهرش افتاد ته دلم

اذان ک گفت میخاست افطارکنه خودمو بوسید وگفت آخیش روزه مو با شیرینی عشقم باز کردم

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز