شما اولویت همسرتون هستید
ولی اینجا کارش دو تا علت داره
یکی دوری راه
دومی زبون و چرب و نرم و مظلوم نمایی خانواده ی همسرت ،یه جورایی شوهرت در مقابلشون احساس عذاب وجدان میگیره،سیاستم نداره ،برای همین...خدمت و احسان به پدر و مادرم که واجبه پس نور این کار به زندگی خودتونم برمیگرده
اول بپذیر که اینها مدلشون اینجوریه ،میدونم دوست داری تو جمعشون پذیرفته بشی ولی مدلشون همینه ،اتفاقا بهتر ،چون بعضی وقتها صمیمیت زیاد با خانواده ی همسر باعث کلی سوءتفاهم و دعوا و دخالت و مشکلات میشه ...
حالا اینها این مدلی هستن ،باز تو زندگیت دخالت نمیکنن،غیبتتو نمیکنن ،خداروشکر
به نظرم اینقدر خود خوری نکن ،مشکل از شما عروس ها نیست ،بعضی ها قلب های کوچیکی دارن ،بهشتشونم در همون حده ،هر چقدر قلب بزرگتر باشه ،مقامشم در ملکوت بالاتره ،این مسائلی که از رفتار خانمهای خانواده ی همسرت گفتی ،نشونه ی کمبوده ،همینکه مرز بندی و سنگر بندی میکنن و اجازه ی ورود حتی عروس خودشونو به حریم غیر شخصی خودشونم نمیدن ،اینها نشانه های مشکلات درونیه،احتمالا مادرشوهرت آسیب خورده
و نشانه ی نداشتن تفکر عمیق ،هنوز نفهمیدن که برای چی خلق شدن و هدف از خلقت چیه ،پس رفتارشونو به خودت نسبت نده ،فکر نکن به اندازه ی کافی براشون جذاب نیستی ،ارزشمند نیستی ،نه اتفاقا اینجور آدمها از درون حقارت پنهان دارن ،بیرونشونو نگاه نکن که از بالا به پایین به بقیه نگاه میکنن،یا کسی رو جز خودشون قبول ندارن،این شما هستی که باید دلت براشون بسوزه و براشون دعا کنی ،از صمیمیم قلبت دعا کن شیرینی قلب بزرگ و مهربان داشتن رو بفهمن که روز قیامت روز حسرته .
از اونور به قضیه نگاه کن ،همسرت که این همه ویژگی های خوب داره ،یکیش همین شوخی طبعیشه ،من خودم خیلی از خواستگارمو به خاطر جدی بودنشون رد کردم ،آدم با همچین مردی پیر نمیشه،خوش اخلاق بودن همسرت در عین چشم پاکی و دست و دلبازی جزوه نعمت هایی که خدا بهت داده ،همین همسرت تو دامن همین مادر بزرگ شده ،پس آدمها رو سیاه و سفید نبینیم ،اونم بنده ی خدا احتمالا تله های شخصیتی و ضربه های روحی خورده یا در اثر تربیت غلطشه .
به نظرم بهتره که فاصله ها رعایت بشه ،
اما شما هم میتونی به سیاست هات ادامه بدی ،ولی این موضوعو برای خودت بزرگ نکن ،یه مسئله ایه که باید با سیاسیت جلو بری ،به قول خودت تا حالا سیاست به خرج دادی و بهتر شده ...پس ادامه بده ولی نذار تمام فکر و ذکرتو بگیره ،این قضیه رو با آرامش جلو برو ،با شوخی و خنده ،یه غول ازش تو ذهنت نساز ،بزرگ نمایی نکن
اول و آخرش همسرت با شماست ...اونا هم خوب میدونن ولی هضم این قضیه براشون سخته ،چون اگه بخوان بپذیرن از درون احساس خلاء میکنن
شما هم گلم سعی کن تله بی ارزشیتو رفع کنی و عزت نفستو بالاتر ببری ،
تو این دنیا تایید و حمایت خداست که مهمه،فقط همین برامون می مونه،حتی همین محبت و حمایت همسرت رو از خدا بودن