2737
2734
عنوان

تو خیابون نشستم رو نیمکت گریه کردم ...😢

| مشاهده متن کامل بحث + 1018 بازدید | 70 پست
می‌دونی از بچگی مارو خیلی عذاب داد و گوشه نشین کرد و ترسوند از خودش .داداشم 23 سالشه ماشین ب اسمش در ...



بابا 

با شوهرت حرف بزن 

با دامادها عروسهای حرف بزنید 

بابات دوسه ماه تنها بزارید 

مادرت بردار ببر پیش خودتون 

اتفاقا الان که همه از آب گل در اومدید مادرت باید طلاق بگیره آخر عمری راحت بشه 

ببین اون شما بالا سر مادرتون نباشید بلا سرش میاره به چه جراتی مادرت تنها می‌زاری 


وردار یه مدت ببر پیش خودت بزار بترسه پدرت 


خدا مادرت نجات بده همون طور که شماها و از دست اون پدر نجات دادنفرین نمیکنی 

مادرت دعا کن خدا نجاتش بده 


در مورد پدرت این شکلی حرف نزن حتی اگر بهت ظلم کرده  مادرت آنژیو مجدد کرد؟

خیلی دلم پره اولین باره میگم اینجا چون ب بدترین شکل ممکن داره زجر میده و عاجز شدم وگرنه هیچوقت نمیتونم کسی رو نفرین کنم حتی دشمنم رو 😔

نه دکترش گف یک ماه دیگه بیارین فعلا دارو مصرف می‌کنه 



بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

حالا چرا به اسم داداشت خوب می زدین بنام مادرتون

ب اسم مادرمه ولی حالت قولنامه ای خرید و فروش زدیم ب اسم داداشم که بعداً زبونم لال اتفاقی برای مامانم افتاد ادعای سهم الارث نکنه ..چون چندین بار مشتری آورده تاالان که از چنگ مامانم دربیاره خونشو

2731
به فکر مادرت باشید حاشیه رو ول کن 

من با این وضعیت بارداریم که پر خطر هم هستم الان همش پیش مامانمم 

کافیه تنهاش بذارم در حد یک ساعت  میشینه بابام کنارش و اونقد عصبیش می‌کنه  که دوباره کار بده دستمون 

یه مدت بردمش خونه خودم اما واسه شام و ناهارش جنگ جهانی درست کرد مجبور شدیم دوباره بریم خونه خودشون من بمونم پیشش تا آنژیو بعدش مراقبش باشم 

بابا  با شوهرت حرف بزن  با دامادها عروسهای حرف بزنید  بابات دوسه ماه تنها بزارید&n ...

همین کارو کردیم عزیزم 

من و داداشم هستیم فقط که داداشم مجرده 

شوهرم صد بار رفته حرف زده با احترام باهاش و چون کادر درمانه بهش گفته که چقد اوضاع مامانم خطرناکه

جلوی اونا میگه من کاری ندارم که خوبه همون لحظه 

ولی ب محض اینکه تنهاشون میذاریم شروع می‌کنه ب چرت و پرت گفتن و اذیت کردن 

دوماهه من خونه مامانمم الان فقط بخاطر اینکه بابام از من می‌ترسه جرات نمیکنه چیزی بگه 

صبور باش واز دوتاشون حمایت کن

کارم همینه الان 

ظاهراً باهاش خوبم که فقط مامانمو اذیت نکنه بخاطر حسادتش ب مامانم 

یه جور حق السکوته این رفتار خوش من 

فقط سپردم ب خدا حل شه این مشکل و مامانم آروم بگیره

2738

عزیزم کار شوهرت بد بوده قبول دارم. ولی توام لج کردی نصفه شبی رفتی دنباله نون. حالا یه شب همون نون رو میخوردی چیزی نمیشد من قند بارداری داشتم یوقتایی برنج میخوردم یا شیرینی. یعنی تا اخر بارداری لب ب شیرینی نمیزنی. انگاری لج کردی با شوهرت. دیشب یه چیز میخوردی. صبح یا شوهرت میرفت دنباله نون یا خودت. روز بهتر میچرخیدی یجا رو پیدا میکردی همیشه میرفتی از اونجا برا خودت میگرفتی.

زندگی کوتاهتر از آن است که با احمق ها سروکله بزنید🤫🤫
عزیزم کار شوهرت بد بوده قبول دارم. ولی توام لج کردی نصفه شبی رفتی دنباله نون. حالا یه شب همون نون رو ...

اره عزیزم درست میگی ..مث اینکه لج کرده بودم ..امروز صبح رفت نون گرفت 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2741
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز