مادرشوهرمم همیشه میگفت کاش خدا بهم دختری میداد کارمو میکرد فقط دخترو برا کار کردن میخواد عروس دختر هرچی اگه کسی از فامیل بره خونشون دختر داشته باشه همش ب اون میگه پاشو کارامو انجام بده یک بار دختر عمه همسرم بهشگفت خدا خودش شما رو دیده بهتون دختر نداده
حالا ناراحتی من از اینکه هرموقعه برادرشوهر کوچیکمو میبینم
میگه پسرت چطوره بازم نمیخواد قبول کنه منم دیگ اعصبی شدم ب همسرم گفتم ک یک بار دیگ بخواد اینجور بگه و منکر دخترم بشه بخدا میزنمش همون روزم همسرم رفت خونشون برادرش هی خراب کاری میکرد گبت بیا کمکم بده دستگا دارن باید یکی کمک دستشون وسیله ببره براشون اینم هی بی تربیتی بازی د اورده همسرمم گرفت کلی کتکش زده