خانما من تو یه ساختمون ۴طبقه زندگی میکنیم
طبقه اول دوم دست صاحب خونمونه
طبقه سوم ما میشینیم طبقه چهارم همسایمون
بچه ها این دوتا یعنی صاحب خونمون و همسایه بالایی مون خیلی آدعای مذهبی بودنشون میشه و هی حق الناس حق الناس میکنن در صورتی ک بویی نبردن
بماند خیلی چیزا اصلا نمیگم ک گفتنش طولانیه
خانما طی یه دعوا طبقه چهارم صاحب خونمون بیرون کرده
حالا همش نوحه میزاره هی داد میزنه ما امام حسینو داریم مدام سرو صدا میکنه هی نفرین میکنه به خدا واگذارتون کردم
خلاصه من امروز دیگه کلافه شدم بهش یه پیام دادم لطفاً صدا نوحه رو کم کنید
عاقا بعدش این زنگ زد
چقدر تند تند هی تیکه مینداخت به خدا تا ده دقیقه اصلا نزاشت من حرف بزنم خلاصه یه عالمه از صاحب خونمون گلایه کرد
دو ساعتو نیم حرف زد دیگه خودتون فکرشو بکنید
آخرشم گفت صاحب خونمون گفته حق ندارید با طبقه سومیا یعنی ما حرف بزنید و در خونشون برید نمیخوام برات دردسر بشه فردا بیا پارک سر کوچه باهات حرف دارم
عاقا من موندم چه کنم؟
از یه طرف زنده پاچه پاره دهن دریده؟
از یه طرف حرفایی ک میخواد بزنه؟
اصلا نمیدونم واقعا چیکارم داره؟
به نظرتون برم؟