طبیعی بود واسه اولی 4.5 سال همبنجوری جلوگیری کردم هیچ اتفاقی نیفتاد الان نمیدونم چرا اینجوری شد واقعا هنگم از دیشب. از بس فکر و خیال کردم دیشب خوابم نبرد همیشه از این موضوع وحشت داشتم آخرم سرم اومد
هیچوقت ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن
ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!😥من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه
وای ما هم طبیعی من میترسم همیشه بگو باهاش بازی کنه براش شروع کن به قصه گفتن تا بخوابه خلاصه اسمون و ریسمونو به هم ببافم تا بخوابه ولی الان بگیر چسب زخم دو تا به هر سینه بزن که نوکش معلوم نشه
سعی کن شیشه بهش بدی قبول کنه ولی اولا زوده ولی بارداری برو خونه مامانت بچه رو یکی دیگه باید بخوابونه اخه تورو ببینه شیرمیخاد عصبی نشه پسرم یکم عصبی شده
خدای خوب من زندگی به سختی اش می ارزداگر تو در انتهای هر قصه ایستاده باشی
اگه می خوای بگیری قاطع باش و بچرو اذیت نکن....من خودم تدریجی گرفتم و واس آخرین وعده بدمزش کردم....بد مزه کنی تو خواب هم گیر داد بدش میاد بخوره...بجاش بهش آب بده و شبا غذای چرب و سنگین بهش بده نترس سختیش یه هفته است
آهان پس کس دیگه بخوابونش بهتره، الان خونه مامانم هستم همین روزا شروع میکنم از اول ازاین داروهای تلخ نزنم؟ صبرزرد البته توی روز وابسته نیست فقط موقع خواب
هیچوقت ظاهر زندگی دیگران رو با باطن زندگی خودت مقایسه نکن