من از اول ازدواجم تا الان که سه سال شده خیلی با خونواده شوهرم رفت و امد داشتم که همین باعث ایجاد توقع شد که چرا میاد هیجکاری نمیکنه ظرف نمیشوره با اینکه اصلا نمیزاشتم کسی بلند شه همش خودم کاراشون میکردم هربار که خوبی کردم جوابی نگرفتم بجاش گفتن ازت راضی نیستیم همش پشتم حرف میزنن شدم سوژه خونواده شوهر تو دعوا با شوهرم بهش میگن مگه زنت چکار کرده برامون هربار که مریض میشدن من که نزدیکشون نیستم براشون غذا میفرستادم با اینکه دختراش نزدیکش هستن مادرشوهرم ازمن توقع داشت اخرشم کلی حرف دراورد!! کلی تو این سه سال ازدواجم دعوتشون کردم هفته ای یک یا دوبار خونمون بودن واسه شام یا ناهار اخرم میگه زنت دعوتمون نکرد یه غذا بهمون نداد خیلی ناراحتم کردن چکار کنم انقد ازشون متنفر نباشم😔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
امیدوارم خدا بهمون رحم کنه دیگه حتی رابطه مادرو فرزندی هم خراب شده چند وقت پیش چون شوهرم تورو مادرش وایساد مادرشوهرم بیرونش کرد فحشش داد و کلی نفرینش کرد
عکس العمل شوهرت چیه؟اون چی میگ در برابر این حجم از بی چشمو رویی
پسر قشنگم از وقتی اومدی هر روز مامانی بهاره😍.مادر بودن حس عجیب و خاصیست. احساس میکنم قلبم جایی بیرون از سینه میتپد. پسرم، مرد کوچکم، جهان برای من در تو خلاصه میشود💙💙💙 پسرم آرام دوستت خواهم داشت طوریکه هیچکس به جز خودت این حس مرا درک نخواهد کرد💙