کلا روحیاتشون خیلی متفاوت بود هر دوشون خوب بودن ولی انگار به درد هم نمیخوردن ولی برادرشوهرم خیلی دوستش داشت
خودش که اصلا دیگه به ازدواج فکر نمیکنه ولی اگر بخواد هم ازدواج کنه به نظدم حتما باید قبلش مشاوره بره کلا به زندگی متاهلی خیلی بدبین شده یه جورایی طلاق سختی داشتن از لحاظ روحی
مرسی گلم.جاریم مثل دوست بود برام تو این ۱۱ سال هرگز همو نرنجوندیم همیشه در کنار هم بودیم پشت هم بودیم کلا قلبا دوستش داشتم رفتنش خیلی سخت بود برام از طرفی این برادرشوهرم رو از بقیه برادرشوهرام خیلی بیشتر دوست داشتم به خاطر ناراحتی اون و زندگیش که اینطوری شد هم خیلی ناراحتم کلا دوران سختیه خدا برای کسی نخواد کاش بشه همیشه ادمهای مناسب هم سر راه هم قرار بگیرن انشاالله همه زندگیها پر از عشق و آرامش باشه
وقتی رفت برای جدایی دیگه خیلی تلاش کرد ولی جاریم تصمیمش جدی بود بعد هم متوجه شد با کس دیگه ای میخواد ازدواج کنه کلا تصمیم برگشت نداشت
ولی قبلش هر دوشون اشتباه زیاد داشتن نمیدونم گاهی هم میگم شاید اشتباه نبود واقعا دنیاشون متفاوت بود جاریم هم میگفت ما واقعا با هم خوشبخت نیستیم فقط اون چون وابستگیش زیاده نمیتونه بپذیره میگفت اونم با یکی شبیه خودش خوشبخت تره تا این زندگی
