بچه ها فردا ظهر قراره بریم خونه برادرشوهرم اولین باره بعد از رفتن جاریم و بردن وسیله هاش میرم اونجا خیلی دلم گرفته همش میترسم برم بغضم بگیره اصلا نمیخوام بردم بیارم یا متوجه چیزی بشه برادرشوهرم همینجوریشم خیلی حساس شده و روحیه خوبی نداره تا حالا همش میگفتیم اون بیاد حالا وسیله هاش اومده گفت فردا شما بیایید پیشم گفتیم بریم یکم تعریف وسایلهاشو بکنیم بگو بخند کنیم حال و هواش عوض بشه ولی خکدم خیلی سختمه همش یاد آخرین بار میفتم که رفتیم جاریم بود کلی بگو بخند و خوش گذرونی و خاطرات دعام کنید اونجا میرم یاد چیزی نیفتم بتونم حفظ ظاهر کنم