ولی درواقع وقتی نگاه میکنی میبینی کتابایی که راجع به توصیف احساسات نسبت به درون و بیرونه ،نویسنده هاشون آقایونن
آقایونن که به صرف احساسات همه چی رو رها میکنن ویه روز ناپدید میشن..
مثلا جین آستن تو کل کتاب غرور وتعصب احساسات رو با وجود موضوع عاشقانه دخیل نکرده
فقط همه چیزو توصیف میکنه
شخصیت اصلی هیچ وقت چیزی جز منطق و استدلال ابراز نمیکنه ولی ناباکوف و سالینجر ویه عالمه نویسنده مرد دیگه همش تو توصیف احساسات دست وپا میزنن مگه نه