بروزرسانی شما زیر انگشت شصتتان جان داد
این تعطیلات نیمه خرداد باز رفتیم ۳روزه
که هر ۳روزشو سر کارای مامانش بود
بعد روز اولی ک رفتن ۷صبح رفتن ۹شب برگشتن
شوهرم رفت دوش بگیره آبجیش پرید به مامانش ک براچی هی میری سر زمین خودتو اذیت میکنی تو آخرش از کت و کول میفتی بخاطر کی داری انقد خودتو به آبو اتیش میزنی بخاطر.....(حرفشوخورد) دو روز دیگه اگه بیفتی گوشه خونه فک میکنی کسی میاد جمعت کنه؟همه ملت الان دارن دور دنیا رو میچرخن اونوقت تو هی برو سر زمین که بعد همشو بریزی جلوی.....)بازم حرفشو خورد)
خلاصه کللی غر زد معلوم بود مخاطبشم من و جاریم بودیم دیگه
البته جاریم اونجا نبود
منم خیلی ناراحت شدم ولی فقط به مادرشوهرم گفتم شما مختارین همه اموالتونو بفروشینو برین دوردنیا رو بگردین هیچکدوم از بچهاتونم حق ندارن اعتراض کنن مادرشوهرمم ازاول تا آخر هیچی نگف خواهرشوهرمم کماکان غرزد تا اینکه شوهرم اومد و ساکت شد
من نمیدونم چرا فکر میکنن دوماد یا عروس چشمشون به مال اوناس معمولنم این داستان برای کسایی پیش میاد ک زندگی عادی دارن ت میلیاردرا😐😕
منم هیچی از حرفاشو به شوهرم نگفتم رفتم خونه مامانم و خیلی ناراحت بودم دیگه گریه کردم برگشتنا داداشمم باما اومد برا همین نتونستم بازم به شوهرم چیزی بگم تا اینکه چندشب پیش داداشم رفتو منم دیشب به شوهرم گفتم آبجیت ازین حرفا زده
(من تاحالا هرچی گفتن و هرکاری کردن اصلا به شوهرم نگفتم)
خب
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
