موضوع اینه که انگار مشکلات زندگی من تموم نشدنیه، خیلی داغونم، تقریبا مطمینم شوهرم باز داره خیانت میکنه اما ترجیح میدم سرم رو بکنم زیر برف و نبینم، با اینکه همه جوره پشتوانه دارم برای طلاق اما تنها راهی که ارومم نمیکنه طلاقه، اصلا به طلاق دوست ندارم فکر کنم، یه بچه دارم و دومی رو باردارم، میدونم حالا همه میگن چرا با این شرایط باردار شدی اما واقعا نمیخواستم و شده و دیگه کاریه که شده، به نظرم یه بچه و دو تا هم با هم فرقی نداره من که اهل طلاق نیستم، اصلا نمیدونم چکار کنم ، خودم از درون دارم داغون میشم اما ترجیح میدم صدام در نیاد، ٢ بار تا حالا به خاطر خیانت شوهرم قهر رفتم خونه پدرم اما با التماسهاش برگشتم، اما نمیدونم چرا دست برنمیداره، همش هم حس میکنم همچنان با همون دختر عوضی رابطه داره، چون کلا خانم باز و این حرفها نیست اما نمیدونم چرا این دخترو رو ول نمیکنه، الان اومد خونه دم در دنبال پسرم احساس کردم دوش گرفته و اومده دنیا باز رو سرم خراب شد، بعد از رفتنش همینجور دارم اشک میریزم اما نمیدونم چکار کنم، ٩٩٪ مطمینم که یه موبایل تو ماشینش قایم کرده و از اون استفاده میکنه اما نمیدونم چجوری اون موبایل رو گیر بیارم، اصلا نمیدونم مچش رو باز بگیرم درسته یا همینجور سرم رو بکنم تو برف، حالم بده بد تو رو خدا سرزنش نکنید که خودم میدونم احمقم، کمکم کنید