دیشب خانوادم خودمو و عمه مو بچه هاش و مامان بزرگم اومدن خونه ما ...خیلی خسته بودم ۱۳ ساعت سر کار بودم ۶ صب تا۷شب اومدم شام درست کردم مهمونامم اومدن ۷ونیم ،شوهرم هعی با بچه های عمم و داداشمم که کوچیکن دعوا میکردسرصدانکنن و میگفت حساسم بصدای بچه بعد گفتم ی قلیون بذاریم گفت گوه نخور بهم بلند بعدم که متتظر بودن غذا دم بشه سرگیجه داشتم توحیاط رفتم درازکشیدم به خانوادم میگه دنبال ترحمه و لوسه و میخواد بگه ناراحته و رفت که میوه بخره اومدتوحیاط گفت برو تو میمون خوبه فامیلای خودتن اگه خانواده من بودن میدونستم چیکارت کنم ...بابامم اومد از موتور سازی ، اومدم تو سفره رو اومدم پهن کردم وشام خوردیم و جمع کردم محل نمیداد بعدم گفت برو با خانوادت گفتم اینجا خونمه لباسام و مسواک لازم دارم میخوام بخوابم خستم ، ظرفا رو شست مامانم همه دستام چسبیده به دستگاه زخمه همه انگشتام بعدم بهش میگفت نشور خوده عنترش میشوره ،رفتن مهمونا، کلی دعوا کرد و فحش داد گلموفشار داد جاشو پهن کرد و رفت توگوشیش منم گفتم قراره اینجوری کنی میرم گفت برو آماده شدم بابام برد عمه و مامانم با ماشین ...اومد دنبال موتورش توحیاط ما بود منم آماده شدم باهاش اومدم ، بابام بیرون منتظرم بود هلم داد تو حیاط گفت دیگه نیااا کیلیدا رو بده ازت جدا میشم فردا اقدام میکنیم برا طلاق منم هولم داد توکوچه درو زد بهم محکم 💔
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
فقط میتونم بگم یه آقای بی ادبه که یه چیزیش هست که این رفتارا رو با شما کرده
و گرنه مشکلش با شما و مهمونا چی بود؟
آخرشم گفت طلاق !
انقدر عصبانیت از چی ؟
در اولین نگاه عاشقت شدم😍 آخه من مامانت هستم🤱🏻 🌸دختر نازم رو خدا بهم داد ، ممنون ازش که اون همه خواستن منو بی جواب نذاشت🧸🧸 پسرم خودت خواستی بیای ، اما منو بابا و آجی با قدم گذاشتنت تو دلم خیلی سوپرایز شدیم الان منتظر امدنتیم خیلی زیاااااد (من داداش ندارم یه حس خاصی دارم🤭 خونه ای که توش پسر باشه یعنی چجوریاست؟ 😍)🧸🧸