مادرشوهرم یه اخلاقی داره کلا نه اهل کادو دادن نه دعوت کردن کلا کاری،باهات نداره.نه کادو ب،بچم داده تا حالا نه چیزی
من و شوهرم از رفتاراش ناراحت بودیم حسابی.چون خیلی،به برادرشوهرم بها میده دعوتش میکرد،مارو نمیگفت
شوهرمم یروز رفته با مادرش صحبت کنه و بگه حرفاشو
یهو خواهرشوهرم پریزه وسط بزار منم بگم بزار بگم
چها ساله میرفتم باشگاه روبرو خونتون خانومت یه تعارف نمیمرد بیا پیشم
بخدا قسم بچه ها تا خالا پنحاه دفعه دعوتش کردم و تعارف زدم
بچم تازه دنیا اونده بود،بیماری اچ وان ان وان هم تازه اوجش،بود،منم حساس،بودم خسابی اینم از،باشگاه میومد الوده بدون شستن دست بچم بغل میکرد هیچی نمیگفتم فقط دیگه اون چند،ماه تعارفش،نکردم
اون چند،ماه و گفتع چند سال
یا به شوهرم گفته خونتون میام گشنه میمونم هیچی،نمیاره هی میپرسه اینو بیارم یا نه خب بیاره دیگع
خداشاهده اینحور نیست فقط چنبار هیچی تو یخچال نداشتم چیز زیادی نتونستم بیارم
ینی بدجور دلم شکست
اینهمه روزایی،بود،زنگش میزدم بگو چی دوست داری برات بپزم
پاشو بیا
همرویادش رفت
شوهرمم بهش گفته اره واس تولدت گفتی،کادو نمیخام به جهنم که نمیخای
امروزم تولد،من بود،بهم حتی،تبریکم نگفته
اخع چرا من چکار کردم