من همینجوری از دست شوهرم عصبیم😐😐😐😐
پسره بیشور😐
روز دختر بابام گف بریم برات ی روسری بخرم با بابام اینا رفتم روسری بخرم بعد زنگ زد گف پول پیشته گفتم اره گف ی روسریم برا ابجیم (مجرده دختره ایکبیری😐) بخر پولشو بت میدم
خریدم گفتم حتما پدر شوهرم نتونسته کادو بخره میخواد اون بده
بعد هیچی شب رفتیم اونجا
شوهرم جایی بود بعد اومد دیدم دستش ۳ تا گله یکیشو داد ب من یکیشو ب خواهر زادش یکیشم ب ابجیه مجردش بعد روسری رو دادم به شوهرم اونم داد ب ابجیش گف اینوفاطمه (من) داده😐😐😐😐😐😐😐😐
ینی کارد میزدی خونم در نمیومد فک کرده من حق مادری ب گردن ابجی چندشش دارم😐
اونوقت ب من فقد ی گل داد اونم گلی ک ب خواهر زادشم داده بود😐😑
شانس اورد دیر وقت بود رف خونشون بخوابه وگرنه الان قششششنگ نصفش کرده بودم
از حرصم خوابم نمیبره😑