توبه نکرده و نمیکنه انسان لجوج و لجبازیه
متاسفانه همسایه هم ازش ترس دارن بی اغراق میگم و خدارو هم شاهد میگیرم که اکثر زنا و مردای شهرمون شهادت میدن که شرنده است
و معمولا دعوا داره با همه
خدا شاهده از غرض نمیگم
یکم گاهی دلم میگیره دلم میخواد خدای بزرگ منم طرفمو بگیره
شاهد و ناظر بودن خدا برات کافی نیست؟!
یعنی خدا انقد برات بزرگ نیست؟
فک کن دوتا بچه کوچیک دعوا کنند جلو مادر یا مادربزرگ،
بعد یکی اون یکی رو بزنه، ولی اون به مادرش نگاه کنه و بعد ببینه که اون تحسین آمیز نگاش میکنه، و بعد هیچ جوابی نده.
اون بچه با اینکه کتک خورده و جواب نداده، ولی حس خوبی داره و راضیه. چون مادرش دیده.
اما خدا برا ما، از مادر برا اون بچه، کمتره
عزیز دلم اگر کافی نبود که هفت یال سخت رو فقط با امید اینکه سرمو بیارم سمت اسمون و بگم خوبه که تو میبینی غیر تو که شاهدی نیست نمیگذروندم
به خدا قسم گاهی چند روز روی نفسم کار میکنم و میبخشمش و واسش طلب خیر میکنم اما باز چند روز بعد میان میگن فلانی اینجور گفته و.... باز دلگیر میشم
عزیزم منم همین م....
ولی دلیلش فقط ضعف ایمانمونه. خدا رو واقعا بزرگ نمی‌بینیم. خدا تو نگاه ما کوچیکه...
وگرنه همین که خدا میبینه، برامون کافی بود.
وقتی علی اصغر تو بغل امام حسین تیر خورد، اولین جمله حضرت این بود: رو کرد به آسمون، گفت این برای من آسونه چون جلوی چشمای توست.
و با اون همه بدی، همه ش دعاشون کرد
ما چه ققققدر فاصله داریم با این نوع نگاه....
حتی به خداوندی خدا این کار رو هم کردم دفه قبل که ازارم داد و یه مدت نرفتم گفتم میبخشم و میرم و اونقدر خوبی میکنم که بدیها تو خوبی هام گم بشه
به جان دخترم واسه خونی تکونی پارسال حتی دختراش نیومدن من رفتم کمکش و حتی واسه خودم یا مامانم خونه تکونی نکردم به جان عزیزام وسط کار کردنام یه هرزه میگفت به یکی از فامیلام
بعد داشتم واسش کار میکردم به بابا و مامانم توهین میکرد فقط منتظر بود تنها بشیم
شوهرم مبگه مریضه و روانیه و کاری نمیتونم بکنم تو نیا اصلا و ببخش به من که اذیت نشی😑
