2737
2734

.یه چند وقتیه حس میکنم داریم لبه پرتگاه راه میریم،

دستامون توی جیبمون و لبهامون کبود شده از قضاوت کردن،

اولش فقط یه نفر قاضی بود و یه نفر فقط حکم می داد،ولی حالا هممون شدیم یه پا قاضی و حکم صادر میکنیم.

میدونی این که ما تو این شهریم امانگاهمون رو به آسفالت می دوزیم هر بار کهیه بچه با لباس خیس و پاره با یه گاری از روبه رومون در میاد،

بعضیامون توی دلمون آه میکشیم وبعضیامونم میگیم اینا سر و ته یه کرباسن ولی مگه ما قاضیم که قضاوت میکنیم؟ 

از ابتدای اولین دقیقه های زیستنش بند نافش رو با غم و درد و فقر بریدندخیلی شبا دلش لک میزد واسه یه لقمه غذای گرم، اندوخته های زندگیش خلاصه میشد توی اون سطل های لعنتی فلزی،

هنوز کرونا میون مردم،میون این جهان نفس میکشید برادرای هندی و آفریقای و چه میدونم برزیلیش متولد شده بودن، توی همه ی شبکه ها و تک تک راه های ارتباطی مدام میگفتن ماسک بزنید ماسک تنها راه کروناست به زودی واکسن دنیا رو از این مصبیت ایمن میکنه،سوال من اینه تنها راه اذیت نکردن این بچه هابا قضاوت های بی موردمون تو کدوم ماسک و توی کدوم بطری الکل و توی واکسن کشف شده ای هست که ما چند سال هنوز پیداش نکردیم؟

اونا دلشون یه دریاست و روحشون یه کوهِ وقتی میخندن آسمونم باهاشون میخنده و وقتیم گریه میکنن آسمونم باهاشون گریه میکنه!

اون روزم که من یکی ازشون رو دیدم ابرها داشتن برای تشنگی گُل مورد علاقشون گریه میکردن زیر پل عابر پیاده پناه گرفته بودنه از قطره های بارون بلکه از قضاوت های وحشتناک این مردم بارون که شتاب زدگیش کم شد

چشماشو با انگشت مالیداز توی جیبش یه نخ سیگارِ نم گرفته در آوردروشن کرد،کام اول سکوت شر شر بارون می باریدکام دوم یه آه ریز بچه ها توی کوچه جلوی چشماش بازی میکردن کام سوم گونه ش خیس شدبزاق ناملایمتی توی دهنش،.

بغض توی گلوش رو هل میداد به بیرون کام چهارم سرفه کرد توی دستاش خون جمع شد،مردمک چشماش رو به دستای زبر و سرخ شده ش گره زدکام پنجم به آسمون نگاه کردسیگارشو تِکوندُ به سینه ش با مشت کوبیدکام ششم زیر لب گفت امون از این دنیای بی معرفت،کام هفتم ...................

کامی هفتمی در کار نبودسیگارش به فیلترُ جونش به لب رسیده بود و دستاش میسوخت از بی عدالتی این سیاره  بعد بقچه ی زباله هاشو رو‌ دوشش انداختو رفت به سمت سطل آرزوهاش..!.


با غم رخنه کرده در گلویم و دستان عصبانیم برایت نوشتم با عشق به امید روزی که خنده هایت رادر لباس نو قاب‌بگیرم..🖤

من لیدام مامان سه تا فرشته :باران خانوم💖باوان خانوم💗 و آقا بن سان  💙   اینجانب به خاطر درگیری های روزمرش که شامل درس خوندن و مطالعست و رسیدگی به سه عدد دسته گل  فقط میتونه توی بازه ۱۲ تا ۲ صبح آنلاین باشه ... اگه کمکی از دستم برمیاد تواین زمان درخدمتم💙بزرگترین دلیل این روزام برای عضویت توی سایت استفاده از تجربه کاربرای قدیمی درمورد تربیت و بچه داریه من یه مادرم پس عجیب نیست حضورم توی سایتی که برای مادراست🧡این یه صحبت مادرانست با تمام دخترای ناز این سایت :دختر قشنگم  یادبگیر که این زندگی برای توعه! دختر بودنت بنا بر محدود بودنت نیست!هرجا دوست داری برو و هرکار میخوای بکن!جوری بزرگ شو که بهت نگن چون دختره ضعیفه!  یادت نره تو قوی ترین و زیبا ترین موجود این جهانی  به خودت ایمان داشته باش    
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز