سلام سلام... روزای به قول ستاره سخت و شیرینی دارم... صبا زود پا میشم تا نی نی ها خوابن کارامو میکنم...برا نهار معمولا خورشت با منه و برنجش با شوشو....صبونه رو با پسری میخورم در حالی که ثمین هم روپامه و هر از گاهی پسری نوازشش میکنه
![](https://s1.ninifile.com/statics/smileys/s/sm_10.gif)
بعد پسری رو میفرستم سراغ اسباب بازی هاش و دخی رو میخابونم و میزارم تو اتاق خودمون و درشو قفل میکنم
![](https://s1.ninifile.com/statics/smileys/s/sm78.gif)
بعد میرم سراغ پسری و همزمان کارامو میکنم...وقتی دخی شیر میخاد یه کارتون برا محمد امین میزارم و میرم سراغ ثمین...تاااااااا ظهر وقت نهار تا شوشو خونس میدم پسری رو دستش نهارشو میده و میبره مخابونتش...منم شیر ثمین رو میدم و لالا که کرد میام سراغ کارای خونه و سمبل کردن شام
![](https://s1.ninifile.com/statics/smileys/s/sm80.gif)
تا غروب معمولا خوابن...بعدش که هر دو بیدارن مکافاتی داریم تااااااااا همسری بیاد و نجاتم بده
![](https://s1.ninifile.com/statics/smileys/s/sm_26.gif)
بعد شام معمولا ورووجک میخابه و من و شوشو در خدمت محمد امینیم و بعد اینکه خوابید ما هم دور از جونمون
![](https://s1.ninifile.com/statics/smileys/s/sm83.gif)
جنازه میشیم.... این بود قصه زندگی ما.. ...خوشحالم که رو برنامه افتادیم